باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

۷۵ مطلب با موضوع «باد :: وصیت نامه ای به کودک درون» ثبت شده است

صد شور نهان با ما،تاب و تب جان با ما
در این سر بی سامان،غمهای جهان با ما
درد اونجایی توی دل آدم رخته میکنه که یه جایی توقف میکنی، به عقب نگاه میکنی و بعد برمیگردی به جلو نگاه میکنی، می بینی که کوله باری از خاطره و داستان اون پشت سر هستش و یک سری داستان جدید پیش رو.
سعی میکنی داستان های جدید رو خودت شروع به نوشتن بکنی ولی می بینی که حتی قلم هم مال خودت نیست و مهره جلوی رخ در این بازی شطرنجی که حتی رخ هم پشت سرت نیست ولی همه از تو انتظار دارند که شاه رو کیش کنی و پیروز میدان باشی.

ناپلئون میگه، در دوران صلح به سربازانت خدمت کن تا در دوران جنگ به تو خدمت کنند.
یه روزی یک جایی تصمیم میگیری که قاعده بازی رو بهم بزنی و خودت بازی رو اونطوری که دوست داری انجام بدی. شروع میکنی شمشیرت رو تیز میکنی، میخوای حرکت کنی به پشتوانه دوستانت، خانواده ات و همه اون افرادی که در دوران صلح کنارت بودن و بهشون خدمت کردی، ولی وقتی که شمشیر تیز شده ات رو نشونشون میدی، همه از اطرافت پراکنده میشن، اونایی هم که موندند تعهدات دوران صلحشون رو بهت یادآوری میکنند و میگند در صورتی که به اون تعهدات در دوران جنگ و پسا جنگ پایبند باشی کنارت هستند وگرنه...

این بانگها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس
هر لحظه ای نفس و نفس سر می کشد در لامکان
هرسوی شمع و مشعله هرسوی بانگ و مشغله
کامشب جهانِ حامله زاید جهان جاودان
شبی تصمیمت رو میگیری، میگی که فقط، فقط، فقط یه نفر باید باشه بقیه مهم نیست اون باشه میرم جلو، همچون آلکیدس برای خوشایند هرا به هراکلس تغییر میکند، خود را آماده تغییر میکنی. میری که صحبتت رو شروع کنی، میری که شروع کنی به شمشیر زدن و شمشیر خوردن، میری چون کاوه به جنگ ضحاک، چون زیگموند به جنگ فافنیر و چون اودیسه به جنگ تراوآ، اما...
درمقابلت خوان های ائوروستئوس که به کمک هرا تعریف شده است را میبینی و همچون ادیسه سرگردان می شوی بدون راهنما، بدون کمک و بدون کشتی...
پس خشم من زآن سر بُود وز عالم دیگر بُود
این سو جهان آن سو جهان بنشسته من بر آستان
ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
درگوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان

و اینطوری میشه که همه چیز در لحظه فرو میریزه. طوری که هیچ کاری از دستت بر نمیاد و همون سرباز جلوی رخ هم بدون اینکه حرکتی بتونه بکنه، از صفحه شطرنج بیرون انداخته میشه. و بعد از اون زمزمه میکنی زیر لب :
پیوسته آرزو کنمت…
بلکه آرزو، از شرمِ ناتوانیه خود، جان به سر شود!

  • باد سرکش
پا به هر جایی می زاره ادم خانه به دوش
مهلت موندن نداره ادم خانه به دوش
زندگیش یه لحظه خالی زندگیش یه لحظه پر
زندگیش یه کوله باره ادم خانه به دوش
پا به هر جایی می زاره ادم خانه به دوش
مهلت موندن نداره ادم خانه به دوش
جاده ها زیر پاهاش تن می کشن
سایه ها اونو به رفتن می کشن
خاطراتش وقتی که جون می گیرن
خالی لحظه هاشو به قصه گفتن می گیرن
با صدای ستار بخوانیدش...
  • باد سرکش
توی ماتریس، قسمت سوم، اسمیت از، اندرسون می پرسه چرا هنوز ادامه میده؟(با یک مونولوگ عالی)
و اندرسون در جوابش فقط سه کلمه میگه: "چون انتخاب کردم!"
فرزندم،
باید پای انتخابمت وایستی به همون دلیل ساده که چون انتخاب کردی....
حالا این انتخاب هرچی می خواد باشه....
یا اگر از انتخابت دست می کشی، کامل دست بکشی....
  • باد سرکش
بدان که حرف بر چهار قسم است
حرفهایی که زده می شوند برای نشنیدن
حرفهایی که زده می شوند برای شیندن
حرفهایی که زده نمی شوند برای شنیدن
قسم اول بار گوینده را تنها سبک می کند و شنونده گوشی را باید در کند و گوشی را دروازه.
قسم دوم که گفت و شنود است و شنونده ای که شنونده باشد می شنود نه اینکه فقط گوش دهد.
قسم سوم ناگفته های یک فرد است
و اما قسم چهارم ترکیبی از قسم دوم و سوم است؛ حرفهایی که شاید تو بشنوی اما در پشتشان ناگفته هایی است.
بدان که از این قسم بسیار سخنان است...
  • باد سرکش
فرزندم تا وقتی خواهرانه و برادرانه به دیگران مینگری، انتظار نداشته باش دیگران تو را غیر از خواهر یا برادر خود ببینند.
  • باد سرکش
فرزندم با دو دسته ادم هیچگاه معاشرت نکن و یا  معاشرتت را قطع کن اول, ادمی که قصد آبرویت را کرده دوم آدمی که آبرویت را حراج میکند
  • باد سرکش
آزادی اون چیزیست که خودت به دستش بیاری نه اینکه کسی بهت هدیه بده...
  • باد سرکش
فرزندم یادت باشد، آبرویی که ریخته بشه هیچ وقت جمع نمیشه، همچنان که خونی که ریخته بشه هیچ وقت خشک نمیشه.
  • باد سرکش
فرزندم به یاد داشته باش
اعتقادات و اصول زندگی مثل شمشیر یک شمشیر زن است
هر شمشیر جزئی از وجود شمشیر زن است و هر شمشیر زن خود شمشیر خود را میسازد.
  • باد سرکش
فرزندم به یاد داشته باش بجز سنجش هر فرد در ظروف زمانی و مکانی اش،  ظرف اعتقادی اش را نیز در نظر بگیری.
  • باد سرکش