باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جی جی بالارد» ثبت شده است

[caption id="" align="aligncenter" width="300" caption="امپراتوری خورشید"]image[/caption]
بالارد داستان نویسی بود که  کتابهایش سرشار ازتصاویر مدرنیته اوتوپیا‌زدوده، مناظر غم‌افزای ساخته دست بشر و تأثیرات فیزیولوژیک توسعه اجتماعی، تکنولوژیکی و محیط‌زیستی. رمان‌های تاریک و اغلب تکان‌دهنده او به نوعی ذوب شدن کلاهک یخی را پیش بینی می کند. به قول مارتین آمیس: بالارد بخش متفاوت و دست نخوردهوای از مغز خوانندگان را مدنظر قرار می دهد.
جنگ واقعی آن چیزهایی بود که خودش از اشغال چین به دست ژاپنی ها در ۱۹۳۷ دیده بود، جنگ واقعی رزمگاه های قدیمی هونگ جائو ولونگ هوا بود که هر بهار استخوان مردگان دوباره در شالیزارها سبز می شدند و به سطح آب می آمدند، جنگ واقعی هزاران پناهنده ی چینی بود که انبوه انبوه در جان پناه های چوبی پوتونگ از وبا می مردند، جنگ واقعی سرهای غرقه به خون سربازان کمونیست بود که در سراسر بند چینی ها بر سر نیزه زده بودند. در جنگ واقعی کسی نمی داند طرف کیست، و نه پرچمی در کار است، نه گوینده ای، نه برنده ای، در جنگ واقعی دشمنی در میانه نیست.(از متن کتاب)
رمان امپراطوری خورشید رمانی است که به جنگ چین و ژاپن در سال‌های جنگ جهانی دوم می‌پردازد. رمان تصاویر هولناک و تکان دهنده‌ای از جنگ را پیش روی خواننده می‌گذارد و همه این‌ها البته تنها قسمتی از خلاقیت بالارد است که اتفاقا کودکیش را در بحبوحه جنگ چین و ژاپن گذرانده است نشان می دهد. امپراطوری خورشید رمانی درخشان است که با نگاه متفاوتی به جنگ و موقعیت انسان‌ها در آن می‌پردازد.  شرح صریح و بی‌پرده‌ای از دوران بچگی او در ژاپن در اردوگاه در خلال جنگ جهانی دوم است، جایی که او با گرسنگی، مرگ و انواع و اقسام وحشیگری و سبعیت دست‌و‌پنجه نرم کرد. با این‌حال درست همان‌طور که وقایعی، که رمان هنرمندانه به توصیف آنها می‌پردازد، کمک کردند دیدگاه منحصر‌به‌فرد بالارد به جهان شکل بگیرد، موفقیت این کتاب جایگاه او را در مقام نویسنده‌ای درخشان ثابت کرد.بالارد سال های اسارت در اردوگاه را به چشم آموزش دردناکی درباره ی توانایی ها و ظرفیت های وحشاینه ی بشریت نگاه می کند.بالارد از ان سال ها چنین یاد می کند:گمان نمی کنم کسی بتواند سختی های جنگ  را تجربه کند و برداشت او از جهان برای همیشه دگرگون نشود...جنگ آمد،سه سال در اردوگاه بودم و بزسالان را زیر فشار عصبی می دیدم،بعضی ها به فشارهای عصبی تسلیم می شدند،بعضی ها بهبودی می یافتند و شجاعت تزلزل ناپذیری از خود نشان می دادند.آموزش بزرگی بود؛دیدن حقیقت وجود آدمی بسیار سودمند و آموزنده است،اما بسیار هم چالش برانگیز است،و آن درس ها همه ی عمر با من مانده اند.
بطور کلی می توان گفت کتاب بالارد "درامی ضد جنگ، و استعاره ای از انسانی که زیر رگبار حوادث خورد کننده رها شده است" می باشد.
بنظر من این کتاب را می توان به عنوان کتابی در در تقابل با جنگ  مطرح کرد و جزو یکی از صد کتابی که در این عصر باید مطالعه شود معرفی کرد.
البته کتاب تنها گوشه ای از فیلم اسپیلبرگ است که در سال ۱۹۸۷ به همین نام ساخت، فیلمی تاثیر گذار که حتی می توان گفت در نشان دادن هدف بالارد از او پیشی گرفته است.
  • باد سرکش