باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوگ» ثبت شده است

می‏دانی چطوری است سیمین جان؟ از کاغذهایت - گرچه چیزی نمی‏نویسی - پیداست که تو هم حال مرا داری، ولی این هم هست که برای غصّه‏ های تو مفرّی و یا مفرهایی هم هست که جلب توجّهت را می‏کند و نمی‏گذارد زیاد ناراحت باشی. و اینقدر دیدنی هست که خیلی چیزها را از یادت می‏برد. از کاغذهایت پیداست. خودت نوشته بودی‏که حالت "بهتر از آن است که متوقع بودی." بدان که بهتر هم خواهد شد....
بهتر خواهد شد مخصوصا در سفر رسیدن دوباره به جلالت، به جلالی که خسی شد در میقات نگاهت...
هیچ می‏دانی که یک همچه سفری تو را چقدر کامل خواهد کرد؟ و مرا ناقص...
بانوی سرزمین سرگردانی ها که حتی نتوانستند سرزمین سرگردانی ات را ببیند...
تو جزء آخرین های آن پیامبران طلایی ادبیات بودی.
و جزء آنان که نگذاشتند رسالتت را کامل کنی...
امشب جلال شادمان است و با چشمانی غم بار شادی جلالت را پاس می دارم...
بانوی سپید موی، سووشونت گرامی باد...
  • باد سرکش