باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز» ثبت شده است

چندیست که در جوامع مجازی در هر اتفاقی و موضوعی طنزها و فکاهی های بسیاری ساخته می شود، دکتر شفیعی کدکنی در تعریف کوتاه خود از طنز و فکاهی می نویسد : « طنز عبارتست از تصویر هنری اجتماع نقیضین » و هنگامی که خوی مبارزه طلبی ایرانی به جوش می آید و این تصویرسازی هنری بر اصل موضوع پیشی گرفته و اصل مفهوم را تحت شعاع قرار داده و منجر به بیراهه رفتن اصل موضوع می شود. این مطلب در پاسخ به برخی از دوستان که منتقد طنازی جامعه در مسائل پیش رو بودند به نگارش در آمده و امید است تمامی دوستانی که از این دست آویز ادبی جهت تصویرسازی هنری انتقادی استفاده می کنند، در راه انتقاد بمانند و به بیراهه نروند و در بیان موضوعات کمیت را فدای کیفیت ننمایند.

دکتر بهزادی در علل استفاده از طنز می‌نویسد: «متأسفانه‌، در چهارده قرن گذشته‌، غالب زمام‌داران‌، آرامش روح و شادمانی خاطر خویش را در کسب تعلقات دنیوی می‌جستند و با ریختن خون بی‌گناهان و بردن عرض و آبروی دیگران بر مسند قدرت قرار می‌گرفتند و خداوند‌، دین‌، عدالت و اخلاق‌، ابزار و وسایلی می‌شدند در دست آنان‌، برای فریب دادن مردم مظلوم» و می‌افزاید: «‌این طنزها زاییده‌ی هوس‌های زشت طنزپردازان‌ و برای خوارشمردن ارزش‌های دیگران نیست، بلکه تلاش روشنفکرانه و وطن‌پرستانه‌ای است‌، به منظور‌ ایجاد انگیزه و تفکر در مردم بی‌اعتنا و کم‌فرهنگ‌، تا به‌تر ببینند و بیش‌تر بیندیشند و ناهنجاری‌های رایج در جامعه را تشخیص دهند»
در ذیل مدخل طنز ویکی پدیا بیان شده است؛ طَنز،هنری است که عدم تناسبات در عرصه‌های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر می‌رسند، نشان می‌دهد و این خود مایه خنده می‌شود. هنر طنزپردازی، کشف و بیان هنرمندانه و زیبایی‌شناختی عدم تناسب در این «متناسبات» است.طنز در لغت به معنای طعنه زدن است ولی معنای اصلی که در قبل به کار می‌رفته است به معنای تیغ جراحی می‌باشد. در ادبیات طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده دار به چالش می‌کشد.در تعریف طنز آمده‌است: «اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعف‌ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد می‌کشد.» دکتر جانسون طنز را این گونه معنی می‌کند: «شعری که در آن شرارت و حماقت سانسور شده باشد.» به کار بردن کلمه طنز برای انتقادی که به صورت خنده آور و مضحک بیان شود در فارسی معاصر سابقه زیاد طولانی ندارد. هرچند که طنز در تاریخ بیهقی و دیگر دیگر آثار قدیم زبان فارسی به کار رفته، ولی استعمال وسیعی به معنای satire اروپایی نداشته‌است. در فارسی، عربی و ترکی کلمه واحدی که دقیقاً این معنی را در هر سه زبان برساند وجود نداشته‌است. سابقاً در فارسی هجو به کار می‌رفت که بیشتر جنبه انتقاد مستقیم و شخصی دارد و جنبه غیر مستقیم ساتیر را ندارد و اغلب آموزنده و اجتماعی هم نیست. در فارسی هزل را نیز به کار برده‌اند که ضد جد است و بیشتر جنبه مزاح و مطایبه دارد.
در نتیجه ماهیت طنز تفکر برانگیز است و ماهیتی پیچیده و چند لایه دارد. گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیله‌ای می‌انگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق رذالت‌ها. گرچه در ظاهر می‌خنداند، اما در پس این خنده واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را می‌خشکاند و انسان را به تفکر وامی‌دارد. به همین خاطر دربارهٔ طنز گفته‌اند: «طنز یعنی گریه کردن قاه قاه، طنز یعنی خنده کردن آه آه.» در نتیجه طنز را می‌توان مانند یک تیغ جراحی فرض نمود زیرا کار تیغ جراحی برش جایی به منظور بهبود آن می‌باشد. طنز در ذات خود انسان را برمی‌آشوبد، بر تردیدهایش می‌افزاید و با آشکار ساختن جهان همچون پدیده‌ای دوگانه، چندگانه یا متناقض، انسان‌ها را از یقین محروم می‌کند. جان درایدن در مقاله «هنر طنز» ظرافت طنز را به جدا کردن سر از بدن با حرکت تند و سریع شمشیر تشبیه می‌کند، طوری که دوباره در جای خود قرار گیرد.
دو زمینه اصلی طنز در ادبیات وجود دارد، طنز و لطیفه که مکتوب است و جوک و لطیفه که به صورت شفاهی بیان می گردد.
بطور کلی ما همیشه طنز را به عنوان چیزی خوب که واقعیت را به همه می نمایاند پذیرفته ایم.این یکی از بدیهی ترین تصورات ما نسبت به طنز است.ولی محمد هادی پورابراهیم در مقاله ای با عنوان طنز به مثابه هنر یا نهادی سرکوبگر از زاویه ای متفاوت به مقوله ی طنز نگاهی داشته و طنز را منحصر به جوامع سرکوبگر و توتالیتر پنداشته که راه دیگری برای دیالوگ و گفت و گو پیدا نمی کنند و صرفاً با گفتن طنز موقعیت های دشوار را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارند و هیچ وقت در پی یافتن راه حلی برای معضل برنخواهند آمد.چنین نگرشی به طنز چنان تازه و بدیع و خلاق است که تا به حال کسی از این دید به طنز نگاهی نداشته است.
در نتیجه طنز در آن‌جا آغاز می‌شود که رعایت حقوق دیگران نشود و آزادی توام با مسوولیت مورد تعدی واقع شود. بی‌بندوباری و هرج و مرج به عنوان آزادی تبلیغ شود و نظام جامعه در مسیر طبیعی خود مورد تهدید قرار گیرد. ستم و تجاوز در شکل‌های گوناگون چهره نماید و منادیان آزادی‌، خود عاملان بدبختی فکر و اندیشه و آزادی شوند. ‌ترقی و اعتلا جای خود را به انحطاط و سقوط دهد و پویایی اندیشه و حرکت ناشی از آن‌، کم‌کم به رکود انجامد.
در حقیقت طنز اعتراضی است بر نارسایی‌ها و نابسامانی‌ها و بی‌رسمی‌ها که در ‌یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسوولان امر نمی‌خواهند ‌این اعتراض‌ها را مستقیم و بی‌پرده بشنوند. استاد زرین کوب می‌نویسد: «هر‌ یک از نابسامانی‌ها و بی‌رسمی‌ها ممکن است سببی‌باشد برای پیدایش هجو و هزل یا طنز اجتماعی. هر چند با شوخی و خنده همراه است، اما نقدی است جدی بر نارسایی‌ها و اشکال‌های اجتماعی‌، که نه سوزندگی و تخریب، بلکه قصد سازندگی و اصلاح دارد». دکتر آرین پور در نقدبودن طنز می‌نویسد: «طنزنویسی بالاترین درجه‌ی نقد ادبی ‌است، به شرط آن که رویدادها و چهره‌ها را دگرگون نکند» و در خنده‌ناک و شوخ‌طبع‌بودن آن می‌نویسد: «مبنای طنز بر شوخی و خنده است‌، اما ‌این خنده‌، خنده‌ی شادمانی و شوخی نیست، خنده‌ای است تلخ و جدی و دردناک و همراه با سرزنش و سرکوفت و کمابیش زننده و نیش‌دار که با‌ ایجاد ‌ترس و بیم‌، خطاکاران را به خطای خود متوجه می‌سازد و در مقام تشبیه می‌توان گفت که قلم طنزنویس کارد جراحی است، نه چاقوی آدم‌کشی. با همه‌ی تیزی و برندگی‌اش‌، جانکاه و موذی و کشنده نیست، بلکه آرام بخش و سلامت‌آور است. زخم‌های نهانی را می‌شکافد و عفونت را می‌زداید و بیمار را بهبود می‌بخشد» بنابراین هدف طنز «به گونه‌ی کلی‌، تنبّه و توجه‌دادن افراد ‌یا جامعه به عیب‌ها و مفاسد خود‌، تحقیر و کوبیدن رذایل اخلاقی‌، رشد فضایل اخلاقی و در ‌یک کلام تزکیه و تهذیب و اصلاح و به تکامل رساندن اجتماع است»
طنز در هر دو بخش شفاهی و مکتوب انواع مختلفی دارد که در ذیل به صورت خلاصه به آن اشاره ای می کنیم.
هزل
دهخدا در مدخل هزل در لغت نامه خود می گوید:‌«در اصطلاح اهل ادب، شعری است که در آن کسی را ذم گویند و بدو نسبت‌های ناروا دهند یا سخنی است که در آن مضامین خلاف اخلاق و ادب آید».
که در این تعریف دو مشکل اصلی وجود دارد، اولاً هزل فقط ویژگی شعر نیست بلکه در نوشته‌های منثور نیز کرات دیده می‌شود. وانگهی، بخش اول تعریف، به تعریف هجو نزدیک شده است یعنی بدگویی کردن. واژه‌هایی که از هزل برآمده، یکی هازل است به معنی کسی که سخنان شوخ و گاه تند می‌گوید، دیگری هزال است به معنی بسیار شوخی کننده و نیز هزل نیوش و هزل فروش.
دکتر شفیعی‌کد‌کنی هزل را سخنی می‌داند که در آن «هنجار گفتار» به اموری نزدیک می‌شود که ذکر آنها در «زبان جامعه» و محیط رسمی زندگی، ... جنبه تابو پیدا می‌کند. نکته گفتنی این تعریف این است که شفیعی کد‌کنی سعی کرده است با نگاهی زبان‌شناختی‌تر، تعریف از هزل ارائه دهد. در واقع می‌توان گفت که هزل دو معنای مشخص و مرتبط با یکدیگر دارد: یکی آثاری که بر مبنای شوخی‌ها و سخنان بیهوده و گزاف شکل گرفته‌اند و دیگر، نوشته‌هایی که پا به درون حریم‌های ممنوعه می‌گذارند و حرمت‌های اجتماع را به باد استهزاء می‌گیرند. حلبی از این نوع هزل به خلاعت‌ عذار یاد می‌کند. «یعنی گستاخی در گفتن و نوشتن سخنانی که معمولاً مردم... از یاد کردن یا شنیدن آنها شرم می‌برند و روی در هم می‌کشند. گرچه در خلوت از آنها خوشوقت می‌شوند و وقتشان خوش می‌شود.»
هجو
نکوبخت معنی هجو را «توصیف ناسزا و مذمت و بد‌گویی از مطلوب و محبوب کسی، برشمردن و بزرگ‌نمایی عیب‌های پیدا و پنهان کسی و نفی مکارم و تحقیر کسی.» می داند و حلبی به نقل از ابن بسام (وفات ۳۰۳ ه.ق) هجاء را به دوگونه تقسیم می‌کند:هجوی است که ظاهر آن دشنام زشت نیست ولی در بعضی بسیار سخت و رنج‌آور است. هجای دوم خانمان‌برانداز نیست ولی در آن واژه‌هایی تند و خنده‌ناک به کار می‌رود و هجو‌گوی با چالاکی می‌تواند خوانندگان یا شنوندگان خود را بر عیب‌های دشمن و یا کمبود‌های هجو شده خود بخنداند.
نکته مهم آنکه از نظر فرم و صورت، هجو و هزل به هیچ ژانر و گونه ادبی محدود نمی‌شود و در همه انواع ادبی می‌توان رد آن دو را دنبال کرد. در ادبیات فارسی می‌توان از هجو و هزل در انواع قالب‌های شعر فارسی نمونه‌هایی را سراغ داد.
در ادبیات انگلیسی، هجو به‌طور مستقل حضور چندانی ندارد بلکه با طنز درآمیخته است و برای بدگویی و نکوهش مورد استفاده قرار می‌گیرد.
طنز پرخاشگر
فرهنگ دهخدا در مدخل مربوطه طنز پرخاشگر را «افسوس کردن و عیب‌جویی آمده است» می داند. از نظر ادبی، طنز شیوه بیان مطالب انتقادی و نفرت‌بار همراه با خنده و شوخی است. برخی طنز را با علم بدیع در ارتباط می‌دانند زیرا نویسنده طنز با بهره‌گیری از فن بلاغت و سخنوری فضایی را ترسیم می‌کند که نه فقط خواننده را سرگرم می‌کند بلکه الگویی از اعمال و سکنات اشخاص جامعه هم به دست می‌دهد. میمنت میرصادقی می‌نویسد: «طنز در لغت به معنای مسخره کردن و طعنه زدن و در اصطلاح، شعر یا نثری است که در آن حماقت یا ضعف‌های اخلاقی، فساد اجتماعی یا اشتباهات بشری با شیوه‌ای تمسخر‌آمیز و اغلب غیرمستقیم - یا به تعبیری خود‌گویانه - بازگو می‌شود.» شفیعی کد‌کنی، طنز را تصویر هنری اجتماع نقیضین می‌داند. که در بالا به آن بطور کامل اشاره شده است.

  • باد سرکش