باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

امروز یک سال بعد از خروج آمریکا از برجام، روحانی اعلام کرد که ایران دو بند از بندهای برجام رو اجرا نمیکنه.

1- فروش اورانیم و خرید کیک زرد

2- فروش موجودی مازاد آب سنگین

و 60 روز فرصت داد برای اصلاح سیستم مبادله بانکی و خرید و فروش نفت و بعد از 60 روز دو بند دیگر را اجرا نمی کند.

1- عدم رعایت سطح غنی سازی

2- دوباره سازی و بکارگیری اراک

روز منفی یک

فرانسه ایران رو تهدید کرده بود که اگه این کار رو بکنه مشکل بر میخوره.

  • باد سرکش

الحمدلله الذی جعلنا من الدیدار چشمهایش، لمس دستهایش و بوسیدن لب هایش

الحمدلله الذی جعلنا من النبود دوریش، اندوه نبودنش، غم نگشودنش

الحمدلله الذی جعلنا من العدوو حسودانش، ذوق زندگان آغوشش، فداییان خنده های بی پایانش...

پ.ن: بخشی از متن از دوست عزیزم «محمدامین چیتگران» هستش.

  • باد سرکش
به آدما نچسبید ، درک کنین که آدما توی زندگیاتون رهگذرن ، اجازه ی گذر بدین ، بزارین وقتی که حس نیاز داشتن بیان پیشتون ، سعی کنین کم باشین برای آدما اینجوری توقعتونم ازشون کمتر میشه ، و همه چیز برعکسشم هست ،‌ شما هم برای بقیه رهگذرید ، رهگذرای خوبی باشین...
پ.ن: متنی از دوست عزیزی به نام مستعار عنسان
  • باد سرکش

این که فقط به حرفهای یک نفر بسنده بکنی و اصل را برمبنای مرگ مولف بگذارید اشتباه است، این هم که مطابق با سوابق بی ربط یک نفر حرف یک نفر را بررسی کنید هم اشتباه است.

مبنای صحت حرف های یک نفر قبل از بررسی مستندات جهت صحه گذاری حرف ها می بایست حرفها و نتایج عملکرد گذشته اون فرد در اون موضوع در نظر گرفته شود. (لازم به ذکر است اگر فرد حرف زننده راجع به اون موضوع اولین بار است که صحبت می کند فرض را بر مبنای صحت حرفهای فرد گذاشته شود.) در صورت احراز صلاحیت حرف زننده در آن موضوع خاص و تایید صلاحیت نسبت به بررسی مستندات و ادعای حرفی که زده شده است اقدام گردد.

  • باد سرکش

در انقلاب شاه اول حرف انقلابیون را نمی شنید و انقلابیون هی بیشتر فریاد کشیدند و عصبانی تر شدند. بالاخره زمانی که شاه صدای انقلابیون را شنید و گفت پیام انقلاب شما را شنیدم، دیگر انقلابیون آنقدر در هیجان و هیاهوی انقلاب خود گم شده بودند که صدای شاه را نشنیدند. انقلاب اسلامی حاصل برخورد تاریخی یک حکومت نابالغ با یک جامعه مدنی نابالغ بود. اگر یکی از این دو بالغ بود، صدای دیگری را به موقع می‌شنید و نمی‌گذاشت کار به فروپاشی بکشد؛ بلکه پیش از نقطه فروپاشی، برای یک انتقال عقلانی در قدرت، به تفاهم می رسیدند.

حکومت اکنون چنان خودش را در بحران گرفتار کرده است که دیر یا زود باید بین پذیرش پاردایم شیفت (افق گشایی / دگرش پذیری) یعنی پذیرش تغییرات جدی در اولویت‌بندی اهداف و چیدمان ساختار خویش یا تن دادن به درهم‌ریزی ساختار کنونی تصمیم بگیرد. اصلا دیگر نیازی به نقد نیست. نقد مربوط به زمانی است که بحران نیامده است؛ می‌گوییم و نقد می‌کنیم بلکه بحران نیاید. اکنون دیگر بحران آمده است، خود بحران بهترین ناقد عملکرد این ساختار قدرت است.

  • باد سرکش

برای مشخص شدن چارچوب بحث، کلیدواژه‌ها رو تعریف و ساده سازی کنیم: اصلاحات سیاسی ( reform ) که با عنوان دمکراسی‌سازی ( democratization ) هم میشه ازش یاد کرد به فرآیند بازتوزیع ( redistribution )  قدرت سیاسی گفته میشود. برای سادگی بحث فرض میکنیم جامعه از دو طبقه تشکیل شده. طبقه فرادست ( Elite ) در برابر طبقه فرودست ( Mass ) که با عنوان شهروندان معمولی یا توده مردم شناخته میشود. تفاوت این دو طبقه در میزان بهره‌مندی از منابع اقتصادی، تاثیرگذاری در قدرت سیاسی و ... است. بازتوزیع قدرت در فرآیند دمکراسی‌سازی یعنی بخشیدن حق دخالت در امور سیاسی به شهروندان ( از طریق انتخاب نماینده، حق رای) و امور اقتصادی ( از طریق تصویب و اجرای سیاست‌های مالیاتی‌ای که بیشتر متوجه طبقه ثروتمند(

دمکراسی‌سازی دو مولفه اساسی و ساختاری داره که اینجا بهش اشاره میکنیم :

  • باد سرکش

صد شور نهان با ما،تاب و تب جان با ما
در این سر بی سامان،غمهای جهان با ما
درد اونجایی توی دل آدم رخته میکنه که یه جایی توقف میکنی، به عقب نگاه میکنی و بعد برمیگردی به جلو نگاه میکنی، می بینی که کوله باری از خاطره و داستان اون پشت سر هستش و یک سری داستان جدید پیش رو.
سعی میکنی داستان های جدید رو خودت شروع به نوشتن بکنی ولی می بینی که حتی قلم هم مال خودت نیست و مهره جلوی رخ در این بازی شطرنجی که حتی رخ هم پشت سرت نیست ولی همه از تو انتظار دارند که شاه رو کیش کنی و پیروز میدان باشی.

ناپلئون میگه، در دوران صلح به سربازانت خدمت کن تا در دوران جنگ به تو خدمت کنند.
یه روزی یک جایی تصمیم میگیری که قاعده بازی رو بهم بزنی و خودت بازی رو اونطوری که دوست داری انجام بدی. شروع میکنی شمشیرت رو تیز میکنی، میخوای حرکت کنی به پشتوانه دوستانت، خانواده ات و همه اون افرادی که در دوران صلح کنارت بودن و بهشون خدمت کردی، ولی وقتی که شمشیر تیز شده ات رو نشونشون میدی، همه از اطرافت پراکنده میشن، اونایی هم که موندند تعهدات دوران صلحشون رو بهت یادآوری میکنند و میگند در صورتی که به اون تعهدات در دوران جنگ و پسا جنگ پایبند باشی کنارت هستند وگرنه...

این بانگها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس
هر لحظه ای نفس و نفس سر می کشد در لامکان
هرسوی شمع و مشعله هرسوی بانگ و مشغله
کامشب جهانِ حامله زاید جهان جاودان
شبی تصمیمت رو میگیری، میگی که فقط، فقط، فقط یه نفر باید باشه بقیه مهم نیست اون باشه میرم جلو، همچون آلکیدس برای خوشایند هرا به هراکلس تغییر میکند، خود را آماده تغییر میکنی. میری که صحبتت رو شروع کنی، میری که شروع کنی به شمشیر زدن و شمشیر خوردن، میری چون کاوه به جنگ ضحاک، چون زیگموند به جنگ فافنیر و چون اودیسه به جنگ تراوآ، اما...
درمقابلت خوان های ائوروستئوس که به کمک هرا تعریف شده است را میبینی و همچون ادیسه سرگردان می شوی بدون راهنما، بدون کمک و بدون کشتی...
پس خشم من زآن سر بُود وز عالم دیگر بُود
این سو جهان آن سو جهان بنشسته من بر آستان
ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
درگوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان

و اینطوری میشه که همه چیز در لحظه فرو میریزه. طوری که هیچ کاری از دستت بر نمیاد و همون سرباز جلوی رخ هم بدون اینکه حرکتی بتونه بکنه، از صفحه شطرنج بیرون انداخته میشه. و بعد از اون زمزمه میکنی زیر لب :
پیوسته آرزو کنمت…
بلکه آرزو، از شرمِ ناتوانیه خود، جان به سر شود!

  • باد سرکش

دوستی می گفت هر تزی آنتی تز خود را به همراه دارد همانطور که هر منطقی نقیض خودش را به همراه دارد.

و اینگونه شده است که تز انتقلاب منجر به این وضعیت فعلی ما شده است...

  • باد سرکش

رادیکال(جزر) موجود جالبی هستش، وقتی به یک چهارم برخورد میکنه، اون رو تبدیل به یک دوم میکنه، و وقتی به چهار بخورد میکنه اون رو تبدیل به دو میکنه...

توی جامعه ما از این آدمهای رادیکال نما زیاد هستند

کسانی که آدمهای کوچک رو بزرگ میکنند و آدمهای بزرگ رو کوچک

  • باد سرکش

دسته بندی های زیادی برای احساسات ارائه داده اند
اما به نظر من بهترین دسته بندی دسته بندی خوب، بینابین و بد هستش یک بعد این دسته بندی زمان هستش و یک بعد دیگر احساسات
احساس خوب و مثبت احساسی هستش که بدون در نظر گرفتن زمان همیشه خوب و مثبت و مفید هستش.
احساس بینابین هم احساسی هستش که باتوجه به زمان گاهی مثبت و گاهی منفی هستش. (اکثر احساسات در این دسته قرار میگیرند)
احساس بد و منفی هم احساسی هستش که بدون در نظر گرفتن زمان همیشه بد و منفی و خراب کننده است.

به نظر من مهمترین احساس بدی که میتونه وچود داشته باشه، احساس ترحم هستش:
ترحم نسبت به خود: که باعث از بین بردن اعتماد به نفس و نابود کردن خود فرد می شود.
ترحم نسبت به دیگران که باعث ضعیف عمل کردن نسبت به دیگران می شود.
از بین این دو ترحم نسبت به دیگران خطرناکترین نوع ترحم هستش، چرا که در حقیقت این حس ترحم از ترس پدید میاد، ترس مشابه طرف مورد ترحم واقع شده شدن!
و این ترس و این احساس ترحم مثل یک چراغ راهنما نقطه ضعف را نشان دیگران می دهد نقطه ای که فرد میتواند از آن طریق مورد انواع استفاده و سواستفاده ها واقع شود.

  • باد سرکش