خوابیدن مردم غم انگیز است، پیداست که غمشان نیست که همه چیز همانطور که هست باشد یا نباشد، پیداست که از خودشان نمی پرسند چرا آنجا هستند و بزایشان علی السویه است. هر حالی که باشند می خوابند، بی فکر، مثل سیب زمینی بی رگ و به هیچ چیز فکر نمی کنند، و همیشه وجدانشان راحت است.
و بدتر از همه این است که آنانی که فکر میکنند، دائم از خود می پرسند فردا چطور قدرتی پیدا میکنی که دوباره همان کاری را که دیروز کرده ای و از مدتها پیش غیر از آن کار نکرده ای، ادامه دهی، از کجا قدرتش را پیدا میکنی که این کارهای پوچ، این هزاران نقشه که راه که به هیچ کجا نمی رسند، این تقلاها برای بیرون آمدن از فلاکت خرد کننده، تلاشهایی را که همیشه مرده زاد به دنیا می آیند، پیش ببری، و این همه به خاطر اینکه یک بار دیگر به خودت ثابت کنی که سرنوشت لاعلاج است، که هر شب باید پای دیوارت و زیر دلشوره فردا که هر بار شکننده تر و کثیف تر از روز پیش است سقوط کنی.
شاید هم پیری آب زیر کاه باشد که می آید و تهدیدمان میکند. دیگر آنقدر ساز نداری که زندگی را با آن برقصانی، موضوع این است. همه جوانیت به انتهای عالم کوچیده تا در سکوت بمیرد. واقعیت احتضاری است که تمامی ندارد و واقعیت این دنیا مرگ است. باید بین دروغ و مرگ یکی را انتخاب کرد.
و اگر خودکشی نمیکنی بهترین کار بیرون رفتن است یک جور خودکشی در مقیاس کوچکتر که هر کسی با تریاق های کوچک خودش و روش خاص خود بر آن چیره میشود.
سفر به انتهای شب، سلین
پ.ن: پس همه به یک شکلی در حال خودکشی هستند.
و بدتر از همه این است که آنانی که فکر میکنند، دائم از خود می پرسند فردا چطور قدرتی پیدا میکنی که دوباره همان کاری را که دیروز کرده ای و از مدتها پیش غیر از آن کار نکرده ای، ادامه دهی، از کجا قدرتش را پیدا میکنی که این کارهای پوچ، این هزاران نقشه که راه که به هیچ کجا نمی رسند، این تقلاها برای بیرون آمدن از فلاکت خرد کننده، تلاشهایی را که همیشه مرده زاد به دنیا می آیند، پیش ببری، و این همه به خاطر اینکه یک بار دیگر به خودت ثابت کنی که سرنوشت لاعلاج است، که هر شب باید پای دیوارت و زیر دلشوره فردا که هر بار شکننده تر و کثیف تر از روز پیش است سقوط کنی.
شاید هم پیری آب زیر کاه باشد که می آید و تهدیدمان میکند. دیگر آنقدر ساز نداری که زندگی را با آن برقصانی، موضوع این است. همه جوانیت به انتهای عالم کوچیده تا در سکوت بمیرد. واقعیت احتضاری است که تمامی ندارد و واقعیت این دنیا مرگ است. باید بین دروغ و مرگ یکی را انتخاب کرد.
و اگر خودکشی نمیکنی بهترین کار بیرون رفتن است یک جور خودکشی در مقیاس کوچکتر که هر کسی با تریاق های کوچک خودش و روش خاص خود بر آن چیره میشود.
سفر به انتهای شب، سلین
پ.ن: پس همه به یک شکلی در حال خودکشی هستند.
- ۰ نظر
- ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۷