تن آدمی
تن آدمی به سان زمین است، استخوانها مثال کوهها، مغز همچون معدن، شکم به سان دریا، رودهها در حکم رودها، اعصاب به مانند جویها، عضله مثل خاک و گل، موی روی بدن مثل نباتات، آن قسمت از بدن که در آن موی میروید همچون سرزمینی حاصلخیز و آنجا که در آن رویشی از موی نیست به سان شورهزار.
از سرتا پا بدن آدمی به سان سرزمینی مسکون است، پشت به مانند مناطقی متروک، پیش روی به سان مشرق، پشت سر مغرب، سمت راست جنوب و سمت چپ شمال محسوب میشود.
نفس کشیدن همانند باد، کلام همچون تندر و صدا به سان آذرخش.
خنده مانند روشنایی نیمروز، و اشک مثال باران، غم مثل تاریکی شب و خواب همانند مرگی است که بیدار شدن آن مثل تجدید حیات است.
روزهای کودکی مانند بهار، جوانی به سان تابستان، بلوغ همچون پاییز و کهنسالی مثل زمستان است.
حرکات و اعمال مردمان، مانند حرکات ستارگان و چرخش آنان است.
تولد و وجود او همانند طلوع ستارگان، و مرگ و غیبت او همانند غروب آنهاست.