سینما سینما
پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۱، ۰۹:۴۸ ق.ظ
این روزها سینمای ایران که با وجود مسیر پرفراز و نشیب زیاد، به جایی رسیده است که تیغ سانسور و ممنوعیت تصویر خوبان صنعتش، دیگر برایش درد بزرگی نیست و از درد بزرگتر عدم فیلمنامه رنج می برد.(چیزی که کم کم دارد به تئاتر هم کشیده می شود)، در ادامه شش فیلم مطرح این روزهای این صنعت را نام می برم که می توانستند با موضوعی که داشتند، بهتر از اینی که کار شدند کار شوند:
نارنجی پوش: یک فیلم سفارشی، به سفارش شهرداری که در کل فیلم به شکلهای مختلف شعار «آشغال نریزید»، را تکرار می کند، فیلمی که ظاهرا به بازیگر گفته اند برو جلوی دوربین و هر طوری که دوست داری بازی کن. فیلمی بسیار ضعیف از کارگردانی خوب
انتهای خیابان هشتم: فیلمی که سعی کرد، یکی از اصلی ترین معضلات اجتماعی ایران را نشان دهد، اما با بازی گیری ضعیف کارگردان، این موضوع را به شکلی ضعیف و شخصی شده نشان داد
خوابم میاد: فیلمی که تنها نقطه قوت آن را می توان تکرار بازی زیبای اکبر عبدی در نقش یک خانم بیان کرد که آن هم ناشی از ضعف و قوانین محدود کننده کشور است که اجازه بازی نزدیک یک زن و مرد را با هم نمی دهد.
روزهای زندگی: فیلمی که می توانست با تدوین خوب(عدم استفاده از صحنه های تکراری انفجار و شلیک به صورت مکرر) و حذف شعار های فیلم و فیلم نامه ای (که رو به سوی ساخت یک فیلم فارسی داشت) بهتر می توانست با زاویه نگاه جدیدش به جنگ(البته اگر تحریفی که در ابتدای آن است را در نظر نگیریم) گوهری باشد در بین فیلم های این روزها.
آزمایشگاه: فیلمی ضعیف که حتی در نشان دادن اصلی ترین جزء فیلم(دانشجوی شهرستانی که در درس موفق است) به بدترین شکل خود عمل کرده است.
چک: فیلمی که با لمپنیستم و طنزی که اکثرا بر دوش عنصر مذهبی داستان است، سعی در آموزش فشرده زندگی اجتماعی دارد، چیزی که برایش باید سالها تلاش کرد.
پ.ن: باقی فیلمها را ندیدم پس در باره شان اظهار نظری نمی کنم.
پ.ن۲: تمامی موارد فوق نظر شخصی اینجانب می باشد و بر مبنای سواد خود، سخنی رانده ام.
پ.ن۳: این روزها شاید وقتی شود و دستی بر اینجا بکشم و خاکی از آن بتکانم و کاربریش را عوض کنم.
نارنجی پوش: یک فیلم سفارشی، به سفارش شهرداری که در کل فیلم به شکلهای مختلف شعار «آشغال نریزید»، را تکرار می کند، فیلمی که ظاهرا به بازیگر گفته اند برو جلوی دوربین و هر طوری که دوست داری بازی کن. فیلمی بسیار ضعیف از کارگردانی خوب
انتهای خیابان هشتم: فیلمی که سعی کرد، یکی از اصلی ترین معضلات اجتماعی ایران را نشان دهد، اما با بازی گیری ضعیف کارگردان، این موضوع را به شکلی ضعیف و شخصی شده نشان داد
خوابم میاد: فیلمی که تنها نقطه قوت آن را می توان تکرار بازی زیبای اکبر عبدی در نقش یک خانم بیان کرد که آن هم ناشی از ضعف و قوانین محدود کننده کشور است که اجازه بازی نزدیک یک زن و مرد را با هم نمی دهد.
روزهای زندگی: فیلمی که می توانست با تدوین خوب(عدم استفاده از صحنه های تکراری انفجار و شلیک به صورت مکرر) و حذف شعار های فیلم و فیلم نامه ای (که رو به سوی ساخت یک فیلم فارسی داشت) بهتر می توانست با زاویه نگاه جدیدش به جنگ(البته اگر تحریفی که در ابتدای آن است را در نظر نگیریم) گوهری باشد در بین فیلم های این روزها.
آزمایشگاه: فیلمی ضعیف که حتی در نشان دادن اصلی ترین جزء فیلم(دانشجوی شهرستانی که در درس موفق است) به بدترین شکل خود عمل کرده است.
چک: فیلمی که با لمپنیستم و طنزی که اکثرا بر دوش عنصر مذهبی داستان است، سعی در آموزش فشرده زندگی اجتماعی دارد، چیزی که برایش باید سالها تلاش کرد.
پ.ن: باقی فیلمها را ندیدم پس در باره شان اظهار نظری نمی کنم.
پ.ن۲: تمامی موارد فوق نظر شخصی اینجانب می باشد و بر مبنای سواد خود، سخنی رانده ام.
پ.ن۳: این روزها شاید وقتی شود و دستی بر اینجا بکشم و خاکی از آن بتکانم و کاربریش را عوض کنم.
خوشحالیم از زیارتتون قربان ستاره ی سهیل شدی عزیز
خوبی ؟ه خوشی