باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات» ثبت شده است

هرفردی با کمترین دانشی از سیاست می داند که اولین اصل طرفداری و به هدف رسیدن از دو گروه مخالف هم که با گروه طرفداری کننده مخالف هستند این است که از گروهی طرفداری باید کرد که کمترین سود و منفعت را برای گروه طرفداری کننده دارد تا گروهی که بیشتری منفعت و سود را دارد با شعارها و تبلیغات گروه با کمترین سود را کنار بزند.
  • باد سرکش
ق.ن: این احتمالا آخرین نوتی باشه که قبل از انتخابات شیر میکنم.
یه نوت توی درفت وبلاگم هست که اگر شد(و صلاح بود) بعد از انتخابات ارسالش میکنم(توی همون تاریخ نه تاریخ روز!)
ق.ن۲: برای آنان که ایمان دارند هیچ توضیحی لازم نیست و برای آنان که ایمان ندارند هیچ توضیحی کافی نیست...(آهنگ برنادت)
م: بعضی از دوستان اصلا نمیخوان شرکت کنند، بعضی از دوستان می خواهند از بغض معاویه شرکت کنند و برخی از دوستان هم می خواهند اگاهانه! شرکت کنند.(اون دوستانی هم که میخواهند هزینه را زیاد کنند را هم جزو دوستان دسته دوم قرار دادم).
۱- دوستانی که نمیخوان شرکت کنند، استدلالشون تا حدی درست است و این که تاریخ و گذشته را به عنوان توجیه عملشون میارن نشون میده که از تاریخ می خواهند درس گیرند و این جای بسی شادمانی دارد
۲- دوستانی که از بقض معاویه می خواهند شرکت کنند، استدلالشون استدلال «دشمن دشمن من هستش» که بجز یه مشکل استدلال خوبی هست. و اون مشکل این است که این استدلال وقتی صادق است که دشمن دشمن من واقعا دشمن دشمن باشد و صلحی مخفی بینشان ایجاد نشده باشد.
۳- دوستانی که آگاهانه(اینجا یه پرانتز بزارین بعدا بهش مراجعه میکنم!)شرکت میکنند. خوب کاری میکند و به حداقل ظاهر مدنیتی که صد و خرده ای سال پیش شروع شده عمل میکنند و سعی میکنند این حداقل ظاهر را به نسلهای بعدی برسانند تا شاید اون نسل کاری بتواند بکند و این خود جای تقدیر دارد. چرا که این افراد نیز به تاریخ نگاه میکنند و می دانند که تغییر نیازمند پرداخت هزینه است و این هزینه امروز شرکت در نمایش(به گفته دوستان دسته اول) می تواند باشد و یا خونی است که باید داد(که کمی(حدود ۰٫۱%) این خون را سال ۸۸ داده شد!)
۴- در بند اول منظورم از تاریخ، تاریخ حدودا ۱۰۰ سال اخیر ایران است و دربند سوم منظورم از تاریخ تاریخ کلی جهان است، برای بند اول هنوز مرجع کامل و جامع و مورد اعتمادی وجود ندارد و هنوز برای مطلع شدن از تمامی جوانب آن باید منتظر ماند(چرا که هنوز بسیاری از اسناد آن دوران جزو اسناد طبقه بندی شده است(ارجاع به انتشار اسناد طبقه بندی شده انگلستان در مورد دوران مشروطه ایران که هنوز بسیار ازآنها منتشر نشده است!)) اما برای تاریخ جهان می توان کتابهای معتبر زیادی پیدا کرد که پیشنهاد میکنند به سایر دوستان که رنسانس ویلدورانت و جلد ۷ این مجموعه کتاب را یک بار مطالعه کنند.(البته کافی نیست اما مفید است!)
۵- در بالا یک پرانتز باز کردم در مورد آگاهانه: اگاهانه لغت مناسبی برای این موضعیت نیست اما استفاده کردم که دو گروه از دوستان را در این موقعیت قرار دهم. دسته اول دوستانی که میدانند چرا به X رای میدهند و چرا بقیه مناسب نیستند(منطقی) و دسته دوم *عوام* افرادی که به دلایل احساسی و یا دنباله روی از دیگر افراد به X رای میدهند. متاسفانه در این دوران انتخابات بجز ۳ نفر که در دنیای مجازی نبودند(مستنداتش سوالی که در پلاس، فیس بوک، گودر، توئیتر کردم و هیچ کس جوابی نداد) اکثر دوستان در دسته ۳-۲ قرار میگرند که این برای افرادی که دایه دار روشن فکری هستند می تواند زیاد خوب و مناسب نباشد.
۶- ارزش ها، پایه واساس بینش وکنش انسان را تشکیل می‌دهند و در انتخاب، گزینش و انجام کنش نقش دارند و تعیین کننده رفتار و کنش اجتماعی هستند. اهمیت ارزش ها به یک میزان نبوده و بر اساس سلسله مراتب اهمیت آن ها در مجموعه ای جای دارند که « نظام ارزشی » نامیده می‌شود . نظام ارزشی، سازمان پایداری از عقاید است که ارزش ها به شیوه ی ترجیحی در پیوستاری بر اساس اهمیت نسبی مرتب شده و قرار می گیرند.
ساختارهای سیاسی و اقتصادی اجتماعی جامعه به عنوان متغیرهای بسیار مهم در شکل گیری اولویت‌ها ارزشی هموار مطرح بود. این که توسعه و دمکراتیک شدن به عنوان دو عنصر مهم که تأثیر مستقیمی بر اولویت ارزشی می‌گذارند و اولویت‌های ارزشی بسته به مرحله رشد و توسعه ، جوامع با هم متفاوت بود تحقیقات پیشین این مسئله را به روشنی نشان می‌دهند [اینگلهارت، ۱۹۹۰ ۱۹۹۷ ؛ اینکلس و اسمیت، ۱۹۷۴ ؛ تراندیز، ۱۹۹۸] به عبارتی در جامعه توسعه یافته گرایش افراد به ارزش‌های مانند محافظه کاری و ارتقای خود کاهش می‌یابد و در عوض گرایش به ارزش‌های آمادگی برای تغییر و توجه به خود متعالی افزایش می‌یابد. شوارتز و گالیت در تحقیقات خود نشان دادند که اهمیت ارزش محافظه کاری(هم‌نوایی) در جوامع با توسعه پایین افزایش می‌یابد و اهمیت ارتقای خود (لذت گرایی) در این جوامع پایین است و در عوض در جوامع با توسعه و پیشرفت بالا ارزش ارتقای خود (لذت گرایی) از اهمیت بیشتری برخوردار بود و ارزش محافظه کاری (هم‌نوایی ) از اولویت پایین‌تر برخوردار بوده است . [Schwartz and Bardi, 2001; Schwarz and others, 2001]
ارزشهای شما چیست و ارزشهای جامعه چیست؟؟
۷- هر تصمیمی که فردی میگیرد عواقبی دارد و اگر فرد عاقل باشد باید عواقب تصمیم خود را بپذیرد. این قاعده بدون توجه به عواقب هر تصمیمی صادق است. پس خود دانید و خود عمل کنید و به عواقب تصمیمتان سر تسیلم فرود آرید حتی اگر نمیدانید و یا نمی توانید...
۸- حافظه تاریخی ،به یادآوری حوادث ناخوش ایند نیست...
پ.ن: دوستانی که رای نمیدهند یه استدلال دیگر دارند که خلاصه اش میشود نقل قولی از فیلم دارو دسته نیویورکیا.«نتیجه انتخابات را رای دهنده گان مشخص نمیکنند ....... شمارش کنندگان مشخص میکنن !‬» که شاید در بند های فوق بتوانند پیدا کنند پاسخ خود را...
  • باد سرکش
۱-بزرگان ادب گویند بین خیال و تخیل فرقی عمده وجود دارد، یکی از کودکانگی ناشی می شود و همانجا می ماند و دیگری از صنایع کمک میگیرد و می بالد.
۲- نظریه پردازان امر مدیریت مدیریت را از management، ترجمه می کنند و هنگامی که به administrator می رسند آن را جزو کوچکی از هشت قسمت آن می دانند.
۳- یک رییس جمهور حداکثر قدرتی که می تواند طبق قانون به دست آورد اختیارات یک administrator است نه اختیارات یک management.
۴- یک مدیر برای اینکه واقعا قدرت تصمیم گیری استراتژیک داشته باشد باید بتواند موانع را در مسیر چشم اندازش قبل از بقیه ببیند. دیدن و ارایه دن راهکار بعد از نمایان شدن مشکل دیگر کاری ندارد و راحت است چرا که از فرمولهایی مشخص( مانند فرمولهای وابسته به swot) استفاده می شود.
۵- این روزها خیلی مطلب خوندم و سعی کردم تقریبا بی طرفانه به نظاره کنم، اما متاسفانه هیچ یک از این ۸نفر(که الان شدن ۶ نفر و این امر کاملا قابل پیش بینی بود و به احتمال زیاد به ۴ الی ۵ نفر می رسند) نمی توانند و قدرت administrator شدن را نیز حتی ندارند.
۶- واقع بینانه اگر نگاه کنیم در اساس فرقی بین آنانی که شرکت می میکنند و انانی که شرکت نمی کنند نیست، چرا که ۹۵% دسته اول نمی دانند که دارند چرا به کاندیدای مورد نظرشان رای می دهند و چرا به دیگر کاندیداها رای نمی دهند. و نیز تقریبا نصف همین میزان از دسته دوم به امید یک موضوع مرده شرکت نمی کنند و نصف دیگر چشم امیدشان به افرادی است کهاز بیرون گود دستور لنگ کردن می دهند.
۷- روزی بزرگی جایی گفت« دموکراسی فریب توده مردم است »و من جایی نوشتم« حکومت دینی با مدنیت از بین نمی رود » و قبلتر از آن نوشته بودم، « دوست دارم در تخیلم خیال کنم حداقل قدرت انتخابی دارم و به آن عمل کنم »
۸- نمی دونم چند نفر کتاب خون اینجاست، اما برای اینکه چشمتون باز بشه این سه تا کتاب رو بخونین و اون فیلم رو ببینید، البته....
۸-۱- سرهیدرا( اثر فوآنتس)
۸-۲- بیداری،( ادامه کتاب کوری هستش)
۸-۳- برج( جلدی آبی رنگ داره)
۸-۴- فیلم پیروزی اراده( مال دوران هیتلر هستش)
  • باد سرکش
فرزندم، زمانی
ما اخلالگر بودیم.
ما شورشی بودیم .
ما هیچ بودیم ما نگاه بودیم.
ما خس بودیم و خاشاک شدیم
پ.ن: اعتراف میکنم که یکی دیگه این را نوشته است...
  • باد سرکش
۱- پیرمردی آمد توی صف ایستاد، زمانی این پیرمرد مسئول بود، الان هم یه مسئولنیت تشریفاتی داره. زمانی به زور با حذف و بیرون کردن چند نفر فرستادنش توی دار و دسته خمیرگیر اما اینقدر بد بود که خودش روش نشد و اومد رفت کنار شاطر به عنوان ناظر به شاطر، اما کم کم نظر شاطر ازش دور شد.
۲- روزی سه نفر با هم اعتلاف کردند و قرار شد یکیشون بره توی صف، اما سه نفری بلند شدند رفتند توی صف تا که نفری یه نون بگیرند و برگردند.
۳- طرف زندانی بود، مرخصی گرفت اومد توی صف تا که مثلا نشون بده که میشه هر کسی بیاد توی صف.
۴- یکی رو اوردن توی صف، هیچ کس هم جرات نمیکنه از صف بندازتش بیرون ، چرا که اونی که اوردتش توی صف زمانی نظرش به نظر شاطر نزدیک بوده ولی الان داره برای خودش پشت دخل هر کاری بخواد میکنه.
۵- یکی رو گفتن بیا برو توی صف، عقل به خرج داد نیومد توی صف.
۶- داداش اونی که پشت دخل بود اومد توی صف شروع کرد به داداشش فحش دادن، تا که دل شاطر رو به رحم بیاره و بزارن توی صف بمونه.
۷- دو تن نیز دفعه قبل احساس خطر کردند و آمدند اما نگذاشتند این بار در صف حضور پیدا کنند...
۸- یکی هم ازش پرسیدند از مسئول دخل اجازه گرفتی اومدی توی صف، برگشته جواب داده، من از خدام اجازه گرفتم!(لطفا پیدا کنید خدای ایشان را)
» شاید ادامه داشته باشد«
  • باد سرکش