تبعید این است، خارج رفتن این است: تماشای خستگی ناپذیر هستی آنطور که طی این لحظه های دراز و روشن دیده میشود و طی عمر آدمی استثناء به نساب می آید، لحظه هایی که عادت کشور قبلی ترکت میکند اما هنوز از عادت های دیگر و عادت های تازه چیزی دستگیرت نشده.
ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﺗﺎﺯﻩ و ﻣﺮﺩﻣﻲ ﺗﺎﺯﻩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﻤﻲ ﻏﺮاﺑﺖ اﻃﺮاﻓﺖ ﻣﻴﭽﺮﺧﻨﺪ, ﭼﻨﺪ ﭘﻮﭼﻲ ﻛﻮﭼﻚ اﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ,ﭼﻨﺪ ﻏﺮﻭﺭ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﻠﺖ ﻭﺟﻮﺩﻱاﺵ, ﺩﺭﻭﻏﺶ و ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﻲاﺵ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﻴﺴﺖ, ﻓﻘﻄ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺎﻓﻲ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻭﺭاﻥ اﻓﺘد, ﺷﻚ ﺳﺮﺗﺎﭘﺎﻳﺖ ﺭا ﻓﺮا ﮔﻴﺮﺩ و ﺑﻴﻨﻬﺎﻳﺖ ﻓﻘﻄ ﺑﺮاﻱ ﺗﻮ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭا ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ, ﺑﻴﻨﻬﺎﻳﺖ ﻛﻮﭼﻚ و ﻣﺴﺨﺮﻩ اﻱ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻣﻲ اﻓﺘﻲ...
ﺳﻔﺮ ﺟﺴﺘﺠﻮﻱ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﻴﭻ اﺳﺖ, ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺮﮔﻴﺠﻪ ﻣﻼﻳﻢ ﻣﺨﺘﺺ اﺣﻤﻖ ﻫﺎ...
« سفر به انتهای شب »
ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﺗﺎﺯﻩ و ﻣﺮﺩﻣﻲ ﺗﺎﺯﻩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﻤﻲ ﻏﺮاﺑﺖ اﻃﺮاﻓﺖ ﻣﻴﭽﺮﺧﻨﺪ, ﭼﻨﺪ ﭘﻮﭼﻲ ﻛﻮﭼﻚ اﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ,ﭼﻨﺪ ﻏﺮﻭﺭ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﻠﺖ ﻭﺟﻮﺩﻱاﺵ, ﺩﺭﻭﻏﺶ و ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﻲاﺵ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﻴﺴﺖ, ﻓﻘﻄ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺎﻓﻲ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻭﺭاﻥ اﻓﺘد, ﺷﻚ ﺳﺮﺗﺎﭘﺎﻳﺖ ﺭا ﻓﺮا ﮔﻴﺮﺩ و ﺑﻴﻨﻬﺎﻳﺖ ﻓﻘﻄ ﺑﺮاﻱ ﺗﻮ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭا ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ, ﺑﻴﻨﻬﺎﻳﺖ ﻛﻮﭼﻚ و ﻣﺴﺨﺮﻩ اﻱ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻣﻲ اﻓﺘﻲ...
ﺳﻔﺮ ﺟﺴﺘﺠﻮﻱ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﻴﭻ اﺳﺖ, ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺮﮔﻴﺠﻪ ﻣﻼﻳﻢ ﻣﺨﺘﺺ اﺣﻤﻖ ﻫﺎ...
« سفر به انتهای شب »
- ۸ نظر
- ۰۹ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۱۶