باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

۳۰۴ مطلب با موضوع «باد» ثبت شده است

صراط الذین انعمت علیهم

راه کسانی که نوازش کردی و بر آنها نیکوئی نمودی

غیر المغضوب علیهم ولاالضالین

نه راه جهودان خشم برایشان شده و نه راهترسایان گم اندر راه!

گفته اند که این راه وروش اصحاب کهف است که مومنان گفتند : خداوندا، راه خود را بر ما بی ما به سربر، چنانکه بر جوانمردان کهف تفضل کردی و نواخت خود بر ایشان نهادی و گفتی در این غار شوید و خوش بخسبید که ما خواب شما به عبادت جهانیان برگرفتیم . خداوندا، ما را از آن نعمت و نواخت بهره کن و چنانکه بی ایشان کارشان را به فضل خود به سربردی ، کارمارا هم به سربر،که هرچه ما کنیم بر ما تاوان بود و هر چه تو کنی عزت دو جهان بود.

پیر طریقت گفت :

خدایا نمی توانیم این کار را بی تو به سربریم ، نه زهره آن داریم که از تو به سربریم ، هر گه که پنداریم رسیدیم از حیرت شمار وا گردیم ، خدایا کجا بازیابیم آن روز را که تو ما را بودی و ما نبودیم ، تا به آن روز رسیم میان آتش و دودیم ! اگر به دو گیتی آن روز یابیم بر سودیم ، ورنه بود خود را به نبود خود شنودیم .

انعمت علیهم :

به اسلام و سنت در هم بست که تا هر دو بهم نشوند ، بنده را استقامت دین نبود ! که اسلام بی سنت نیست و هرچه نه با سنت است آن دین حق نیست . از اینجا است که پیغمبر گفت : گفتار نیک بسته به کردار نیک است و هر دو بسته به نیت است و هر سه بسته به موافقت سنت است .

 غیر المغضوب علیهم و لاالضالین :

خداوندا ، ما را از آنان مگردان که بخودشان باز گذاشتی تا به تیغ هجران خسته و به میخ رد بسته شدند، آری چه باری کشد حبل گسسته ؟ و چه به کار آید کوشش نبایسته ؟ در بیگانگی زیسته . امروز از راه بیفتاده و راه کج را راه راست پنداشته ، و اینان کسانی هستند که کوشششان در زندگی دنیا به هدر رفته و گمان می کنند که کردارشان نیک است.۱

گفتم که بر از اوج برین شد بختم

ور ملک نهاده چون سلیمان تختم

خود را چو به میزان خرد برسنجم

از بنگه دونیان کم آمد رختم


۱ اشاره به آیه (ضل سعیهم فی الحسات الدنیا و یحسبون انهم یحسنون ضنعا)

  • باد سرکش
اهدنا الصراط المستقیم
رهنمون باش ما را براه راست و درست

آین آیت عین عبادت است و مخ طاعت ، چه دعا و سوال و تضرع و زاری مومنان ، طلب استقامت آنان در دین است ، مومنان می گویند : بار خدایا یا راه خود به ما بنما و آنگاه ما را بر آن روش دار و آنگاه از روش به کشش رسان. پس نمود راه به آن است که خداوند آیات خود را نمایش داد ، روش آن است که مرتبه به مرتبه مقرر داشت ، کشش آن است که او را نزدیک خود خواست . مومنان در این آیت ، نمایش و روش و کشش هر سه می خواهند ، که نه هر که راه دید در راه برفت ونه هر که رفت به مقصد رسید ، بسا کس که شنید و ندید . بسا کس که دید و نشناخت و بسا کس که شناخت و نیافت .

بسا پیر مناجاتی که از مرکب فروماند

بسا یار خراباتی که  زین بر شیر نر بندد

  • باد سرکش
ایاک نعبد و ایاک نستعین
تو را می پرستیم و از تو یاری می خواهیم.

 اشاره به دورکن عظیم آراستن دین است که مدار روش دین داران بر این دو رکن است :

نخست آراستن نفس به عبادت بی ریا و طاعت بی نفاق و دیگری پیراستن و پاک نگاه داشتن نفس از شرک و فساد و تکیه نکردن به حول و قوت خود ، آراستن نفس اشارت است به آنچه می باید کرد در شرع و پیراستن اشارت است به آنچه می نباید کرد در شرع .

ایاک نعبد : توحید محض است که خداوندی را خدای یگانه سزاوار ، چه او معبود بی همتا و یگانه یکتاست . وایاک نستعین اشارت است به معرفت عارفان و اصل این معرفت آن است که حق جل جلاله را به هستی و یکتایی بشناسی ، سپس به توانایی و دانایی ، که توحید بنای اسلام است و معرفت بنای ایمان ، راه شناسی نخستین به دیدن تدبیر صانع و دیگری به دیدار حکمت او است.

پیرطریقت گفت :

از اینجاست که عارف ، طلب از یافتن یافت نه یافتن از طلب ، و سبب از معنی یافت نه معنی از سبب ،مطیع طاعت از اخلاص یافت نه اخلاص از طاعت ، گناه کار را گناه از عذاب رسید نه عذاب از گناه.

  • باد سرکش
مالک یوم الدین
پادشاه روز شمار و پاداش

 اشارت است به دوام ملک احدیت و بقاء جبروت الاهیت ، هر ملکی روزی به آخر رسد و زوال پذیرد و هیچ کس از ملک او بیرون نیست و کسی را چون ملک وی ملک نه ! امروز رب العالمین است و فردا مالک یوم الدین در دو جهان ملک خدا راست بی شریک و بی انباز، بی حاجت و بی نیاز ! پس اختیار بنده از کجاست ؟ و آن را که اختیار نیست حکم نیست .

دین در اینجا به معنی شمار است و پاداش ، می گوید مالک و متولی حساب بندگان منم ، تا کسی را بر عیبهای آنان وقوف نیفتد که شرمسار شوند ،  هرچند به حساب کردن نشانه قهر است اما پرده از روی کار بر نگرفتن عین کرم است ، خداوند خواهد تا کرم نماید پس از آنکه قهر راند! این است سنت خدای عزو جل که هر جا ضربت قهر زند مرهم کرم بر نهد!

پیر طریقت گوید :

فردا در موقف حساب اگر مرا نوائی بود و سخن را جایی بود گویم : بار خدا از سه چیز که دارم در یکی نگاه کن ، نخست در سجودی که جز تو کسی را از دل نخواست . دوم تصدیقی که هر چه گفتی گفتم راست ، سوم چون نسیم کرمت برخواست ، دل و جان من جز تورا نخواست !

 جز خدمت روی تو ندارم هوسی

 من بی تو نخواهم که بر آرم نفسی

  • باد سرکش

الرحمن الرحیم

فراخ بخشایش مهربان

رحمن است که راه مزدوری آسان کند .رحیم است که شمع دوستی در راه دوستان بر افروزد . مزدور همیشه رنجور و در آرزوی حور و قصور ، و دوست دربحر عیان غرقه نور!

 روزی که مرا وصل تو در چنگ آید

از حال بهشتیان مرا ننگ آید

رحمن است که قاصد آن را توفیق مجاهدت داد ، رحیم است که واجد آن را تحقیق مشاهدت داد آن حال مرید است و این حال مراد ، مرید به چراغ توفیق رفت به مشاهده رسید ، مراد بشمع تحقیق رفت به معاینه رسید ! زیرا طالب به دوری از خود به وی نزدیک شود و به گم شدن از خود ، وی را آشنا گردد ، که او نه از قاصدان دور است ، و نه از طالبان گم ، و نه از مریدان غایب !

رحمتی کن بر دل خلق و برون آی از حجاب

تا شود کوته زهفتاد و دو ملت داوری !

  • باد سرکش
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند جهان دار بخشنده مهربان
نزد اهل عرفان :
ب ، بهار خدا و سین سنای خدا و میم ، ملک خدا.
نزد اهل معرفت :
ب بهای احدیت سین سنای صمدیت ، میم ملک الوهیت . بهاء او قدیم ، سناء او کریم ، ملک او عظیم . بهاء او با جلال ، سناء او با جمال و ملک او بی زوال . بهاء او دلربا ، سناء او مهر افزا ، ملک او بی فنا ء.
ای پیش رو از هرچه بخوبی است،جلالت
ای دور شده آفت نقصان.زکمالت
زهره به نشاط آید چون یافت سماعت!
خورشید به رشک آید چون دید جمالت
 
نزد اهل ذوق :
ب بر با اولیاء، سین سر با اصفیاء ، میم منت بر اهل ولاء ، ب بر او با بندگان ، سین سر او با دوستان ، میم منت او با مشتاقان . اگر نیکی او نبودی ، چه جای تعبیه سر او بودی ؟ وگر منت او نبودی ، بنده را چه جای وصل او بودی ؟ . و بر درگاه جلال او چه محلی بودی ؟ گر مهر ازل نبودی بنده چگونه آشنای لم یزل بودی ؟
آب و گل را زهره مهر تو کی بودی اگر
هم به لطف خودی نکردی در ازلشان اختیار
مهرذات تو است الهی دوستان را اعتماد
یاد وصف تو است یا رب غمگنانرا غمگسار
دنیا به نام خدا خوش است و عقبی به عفو او و بهشت به دیدار او ، در دنیا اگر نه پیغام و نام خدای بودی ، بنده را چه جای منزل بودی ، و در عقبی اگر نه عفو و کرمش بودی کا ر بنده مشکل بودی ، در بهشت اگر نه دیدار دل افروز او بودی شادی درویش چه بودی؟ خدایا به نشان تو بینندگانیم ، به شناخت تو زندگانیم ، به نام تو آبادانیم ، به یاد تو شادمانیم ، به یافت تو نا زانیم ، مست از جام مهر تو مائیم ، صید عشق در دام تو مائیم...
زنجیر معنبر تو دام دل ما است
عنبر ز نسیم تو غلام دل ما است
در عشق تو چون خطمه بنام دل ما است
گویی که همه جهان به کام دل ما است.
اسم بسم الله از سمت گرفته اند و سمن داغ، یعنی گوینده بسم الله دارنده آن رقم و نشان کرده آن داغ است.حضرت رضا (ع) فرموده: وقتی بنده بسم الله می گوید یعنی خداوندا داغ دارم و بدان شادم، اما از بود خود بفریادم ، کریما بود مرا از پیش من برگیر که بود تو راست کند همه کارم. خدایا بود تو چراغ معرفت بیفروخت پس روشنی دل من افزونی است، گواهی تو ترجمانی من کرد پس نداء من افزونی است، خداوندا از بود خود چه دیدم؟ مگر بلا و عنا، و از بود تو چه رسیدم؟ همه عطا و وفا!
آغاز کتاب خدا برنام الله و رحمن و رحیم از آن جهت است که همه معانی در آن سه نام جمع است و آن معانی سه قسم است: قسمی جلال و هیبت و آن در نام الله است، قسمی نعمت و تربیت و آن در نام رحمن است، قسمی رحمت و مغفرت و آن در نام رحیم است!
معنی دیگر آنست که در آنست که درآن زمنا که خداوند پیغمبر را به خلق فرستاد مردم سه گروه بودند: بت پرستان، جهودان، ترسایان. گروه نخست نام افریننده را الله می دانستند و این نام در میان آنان مشهور بود، گروه دوم نام او را رحمن می دانستند و در تورات مذکور، گروه سوم نام او را رحیم می دانستند و نزد آنان در انجیل معروف است.
اینکه آغاز به نام الله و بعد رحمن و سپس رحیم شده . جهت آنست که سرآغاز همه آفرینش است و بعد قدرت و پرورش و سپس رحمت و آمرزش. یعنی که به قدرت بیافریدم و به نعمت بپروریدم و به رحمت بیامرزیدم.
پیر طرقت گفت:
خداوندا نام تو مارا جواز، مهر تو مارا جهاز، شناخت تو ما را امان. و لطف تو ما را عیان. خداوندا، ضعیفان را پناهی. قاصدان را بر سر راهی و مومنان را گواهی، چه عزیز است آن کس را که تو خواهی...
پی نوشت: طی هفت پست در چهار روز آینده، سوره حمد به تفسیر خواجه عبدالله انصاری را میگذارم باشد که مقبول افتد.
  • باد سرکش
الحمد لله رب العالمین
ستایش نیکو و ثنای بسزا خداوند جهانیان راست.
الحمدلله :
ستایش خدای مهربان ،کردگار روزی رسان ،یکتا در نام ونشان . خداوندی که ناجسته یابند . درنیافته شناسند و نادیده دوست دارند . قادر بی احتیال ، قیوم بی گشتن حال ، در ملک ایمن از زوال ، در ذات و صفات متعال ، لم یزل و لایزال . موصوف به وصف جلال . عزت قرآن به عجز بندگان گواهی داد و به کمال جلال و تقدس از ایشان نیابت کرد و خود را ثنا گفت و ستایش خود را به آنان بیاموخت و به آنان دستور داد وگرنه یارای چه کسی باشد که به چگونگی ستایش او پی برد ! ای سزاوار ثنای خویش و ای شکر کننده عطای خویش ، بنده به ذات خود از خدمت تو عاجز و به عقل خود از شناخت منت تو عاجز و به توان خود از سزای تو عاجز. کریما گرفتار آن دردم که تو درمان آنی ، بنده آن ثنایم که تو سزای آنی ، من در تو چه دانم که تو خود دانی ، تو آنی که خود گفتی .بدان که حمد یا بر دیدار نعمت است یا بر دیدار منعم . آنچه بر دیدار نعمت است : طاعت وی به کار بردن و شکر او را بر میان بستن ، تا امروز در نعمت بیفزاید و فردا به بهشت رساند. و آنچه که بر دیدار منعم است : زبان حال جوانمردی است که او را شراب شوق دادند و با شرم او را با صاحب نعمت هم دیدار کردند تا از خود فانی شد،ذکرحق شنید، چراغ آشنایی دید ، اجابت لطف شنید ، توقع دوستی دید و به دوستی لم یزل رسید . این جوانمرد نخست نشانی یافت بی دل شد ، پس باریافت همه دل شد ، پس دوست دید ، بر سردل شد!
پیر طریقت گفت : دوگیتی در سر دوستی شد ، و دوستی در سر دوست ، اکنون نمیتوانم گفت که او است!
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است تا دوست در اوست
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اواست به جای دیده یا دیده خود اوست
رب العالمین:
پروردگار جهانیان ، یکی را پرورش تن روزی و یکی را پرورش دل روزی ، یکی تن پرور به نعمت ، یکی دل پرور به ولی نعمت ، نعمت بهره کسی است که از کوشش در خدمت فروگذار نکند . طمع دیدار دوست صفت مردان است و پیروزی از آن بنده است که دوست او را عیان است .
ای منظر تو نظاره گاه همگان
پیش تو در افتاده راه همگان
ای زهره شهرها و ماه همگان
حسن تو ببرد آب و جاه همگان
  • باد سرکش
آهی که من کشیده ام شاید شنیده باشی
کز خویش هم رمیده ام شاید شنیده باشی
درآرزوی مهرت از هفت جهان گذشتم
چون باد گشتم آنجام شاید شنیده باشی
  • باد سرکش
همیشه همه از نقطه کات کردن یک رابطه می ترسن، اما من از اون لحظه ای می ترسم که یکی از طرفین پیش خودش میگه ولش کن اون یکی رو، اون لحظه که دیگه  منتظر تماسی، اس ام اسی چیزی نیستی، اون لحظه که حتی یادت میره اون هست و کارهای ساده مثل تلویزیون دیدن مهمتر از چیزی که میشه که قرار بوده انجام بدی، اون لحظه که می پیچونیش تا که بری یه دوست قدیمی یا جدید رو ببینی، اون لحظه که حتی دیگه بهش نمیگی چه خبره و فقط کار داری…
  • باد سرکش
بدان که حرف بر چهار قسم است
حرفهایی که زده می شوند برای نشنیدن
حرفهایی که زده می شوند برای شیندن
حرفهایی که زده نمی شوند برای شنیدن
قسم اول بار گوینده را تنها سبک می کند و شنونده گوشی را باید در کند و گوشی را دروازه.
قسم دوم که گفت و شنود است و شنونده ای که شنونده باشد می شنود نه اینکه فقط گوش دهد.
قسم سوم ناگفته های یک فرد است
و اما قسم چهارم ترکیبی از قسم دوم و سوم است؛ حرفهایی که شاید تو بشنوی اما در پشتشان ناگفته هایی است.
بدان که از این قسم بسیار سخنان است...
  • باد سرکش