باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

درد ننوشتن

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۴۰ ب.ظ

بهمن نامور مطلق در نوشته ای، نوشته است که این روزها بارها آن را با خودم تکرار کرده‌ام: «متن، مانند جنینی است که هرکسی قابلیت شکل دادن به آن را ندارد اما وقتی شکل گرفت زایش و تولد آن ضروری می‌شود. بیچاره آن کسی که متن در وجودش تکوین یابد و امکان زایش برایش مهیا نشود، همچو بار سنگینی خواهد بود که امکان وضع حملش فراهم نباشد. جنین در وجودش می‌میرد و وی را گاهی بدون اینکه بداند دچار انواع بیماری‌ها می‌کند که یکی از آنها دیوانگی است...»
و من اکنون دیوانه این درد هستم...

  • باد سرکش

درد

نسیم

ننوشتن

نظرات (۴)

دیوانه بودن در داره! دو سال دیوانه بودم!
دیوانه بودن در داره! دو سال دیوانه بودم!
دیوانگی دنیایی دارد به وسعت آفرینش...
دیوانگی لذت دارد حتی اگر درد داشته باشد
نفهمیده شدن درد بیشتری دارد
دیوانگی دنیایی دارد به وسعت آفرینش...
دیوانگی لذت دارد حتی اگر درد داشته باشد
نفهمیده شدن درد بیشتری دارد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی