باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

۶۷ مطلب با موضوع «باد :: باد شرقی (اجتماعی)» ثبت شده است

به عنوان دیباچه:
در بسیاری از کتب و نظریه های مدیریت ذکر شده است که سازمان به مشابه انسان است. بنابراین تصمیم گرفتم برای تعیین و کمک به تصمیم گیری آینده خود از سیستم تعیین استراتژی سازمان ها استفاده کنم و در این راه تا حدی موفق بودم و قسمت های مختلف زیادی از مسیر و جهت حرکت خود را در اینده توانستم شناسایی کنم. امید که این امر برای شما خواننده عزیز نیز مفید واقع شود.
مقدمه:
در مبحث استراتژی سازمانی مراحل و مباحث زیادی مطرح شده و که هر کدام در نوع خود قابل تعمل و بحث و استفاده می باشد. اما بطور کلی می توان برای رسیدن به مقصود مورد نظر سه گام را طی کرد، گام اول تعیین ورودی، گام دوم مقایسه و تعیین موقعیت و گام سوم تصمیم گیری.
در گام اول از دو ماتریس عوامل خارجی جهت تعیین عوامل خارجی موجود و عوامل داخلی جهت تعیین عوامل داخلی استفاده میکنیم. در گام دوم از سه ماتریس SWOT برای تعیین تمامی استراتژی های موجود، از ماتریس SPACE برای تعیین موقعیت و اقدامات لازم خاص استفاده میکنیم و در انتها با توجه به این دو ماتریس تصمیم گیری مورد نظر را انجام می دهیم.
شایان ذکر است تصمیم انتهایی یک تصمیم قطعی نیست و تنها یک مدل سازی و کمک است.
می توان تنها تا ایجاد ماتریس SWOT پیش رفت و بقیه ماتریسها با توجه به برخی عوامل کمک می کنند.
گام اول:
ابزارهای ورودی باعث می شوند که قرد در همان مراحل اولیه قضاوتهای کمی را در فرآیند تدوین استراتژی بکار گیرند . تصمیمات کوچکی که در ماتریس های ورودی برای گردآوری اطلاعات اولیه در مورد اهمیت نسبی عوامل داخلی و خارجی فردی گرفته میشود به فرد این امکان را میدهد که استراتژیهای مختلف را به شیوه ای اثر بخش ارائه نمیاند و آنها را مورد ارزیابی قرار دهند همیشه برای تعیین نمره و ضریب مناسب برای این عامل ها باید از قضاوتهای شهودی خوب استفاده کرد .
توجه کنید که در انجام این تصمیم گیری ها باید بیطرفی و صداقت مورد توجه قرار گیرد.
لیست عوامل خارجی»
همانگونه که از اسم این لیست مشخص است به عوامل بیرونی و محیطی می پردازد از عمده ترین این عوامل می توان به فرهنگ، جامعه اجتماعی، سیاست گذاری های دولتی، محیط زندگی و محیط کار(و فرهنگ های حاکم بر آن)، خانواده، دوستان، مخاطب خاص (یا همسر) و غیره نام برد، در این لیست مانسب است نیم نگاهی هم به خود فرد داشته باشیم(طبق اثر پروانه ای) در تدوین این لیست تلاش شود که عوامل به صورت مسقیم ذکر شود و از کلی گویی پرهیز شود. پس از تدوین این لیست عواملی که موجب تهدید و عواملی که موجب ایجاد فرصت می شوند شناسایی شود. این عوامل برای افراد یکتاست و یک عامل برای یک فرد می تواند فرصت و همان عامل برای فرد دیگری تهدید می باشد، حتی می توان گفت که عاملی که اکنون تهدید است می تواند با توجه برخی شرایط فرصت شود. پس پیشنهاد می شود در تعیین این عوامل و برای جلوگیری از پیچیدگی زیاد موقعیت بالفعل در نظر گرفته شود و از در نظر گرفتن موقعیت های بالقوه پرهیز گردد.
لیست عوامل داخلی»
این موارد عواملی هستند که به خود شما مربوط می باشد، عواملی همچون استعدادها، تحصیلات، دانایی، دانش و غیره باید توجه شود که درتدوین این لیست مهمترین اصل صداقت است و پرهیز از بلندپروازی و یا خود کم بینی. توجه شود که عواملی که در این لیست می آید ترکیبی از عوامل بالقوه و بالفعل فرد است، در این لیست نیز عوامل لیست شده را دو دسته عوامل نقطه قوت و عوامل نقطه ضعف طبقه بندی کرده .به عنوان مثال فردی توانایی نقاشی کردن دارد اما بنا به دلایلی امکان این عمل را ندارد ولی به عنوان یکی از نقاط قوت او می توان آن را معرفی کرد.
در هر دوی این لیست ها عوامل زیادی را می توان قرار داد و پیشنهاد می شود تمامی این عوامل را مشخص کنید.
گام دوم:
ماتریس SWOT»
برای درک استقرار عوامل ۴ گانه محیطی در ماتریس، ماتریس ۹ ستونی زیر را مدلسازی کرده‎. درواقع استراتژی‎ها پس از نوشتن عمده‎ترین عوامل محیط داخلی و خارجی در داخل سلولهای مربوطه، با مقایسه زوجی اطلاعات عوامل فوق، و با استفاده از قضاوتهای شخصی، بهترین مجموعه استراتژیهای چهارگانه را تولید و ارائه می‎کنند.

 

قوتها

ضعفها

فرصتها

SO  استراتژیهای 

 استراتژیهای WO

تهدیدات

استراتژیهای ST

استراتژیهای WT

نام SWOT در واقع مخفف تهدیدات (THREATS) ، فرصت ها (OPPORTUNITIES) و نقاط ضعف (WEAKNESSES) و بالاخره نقاط قوت (STRENGTHS) می باشد.
در گام قبل با اطلاعات عوامل محیطی بر روی فرد و نحوه ارزیابی فرصتها و تهدیدات محیطی از یک طرف از نقاط قوت و ضعف داخل سازمان از طرف دیگر آشنائی بعمل آمد. حال در نظر است تا با کمک ابزارهای تئوریک و مدلسازی ین این مباحث انتخاب تعیین استراتژی های مناسب یک ارتباط منطقی برقرار شود .
این ماتریس یکی از ابزارهای مهمی است که بدان وسیله می توان اطلاعات را مقایسه کرد و میتوانند با استفاده از آن ۴ نوع استراتژی ارائه نمایند:
استراتژی های SO ، استراتژی های WO ، استراتژیهای ST ، استراتژی های WT مقایسه کردن عوامل اصلی داخلی و خارجی از مشکل ترین بخشهای تهیه ماتریس تهدیدات فرصت ها ، نقاط ضعف و نقاط قوت است و به قضاوت های خوب نیاز دارد و نیز دارد و نیز چیزی بنام بهترین مجموعه عوامل قابل مقایسه وجود ندارد.
استراتژی های SO»» با بهره جستن از نقاط قوت درصدد بهره برداری از فرصت ها برآئید .
استراتژهای WO»» با بهره جستن از فرصت نقاط ضعف را از بین ببرید.
استراتژیهای ST»» برای احتراز از تهدیدات از نقاط قوت استفاده کنید.
استراتژی های WT»» نقاط ضعف را کاهش دهید و ازتهدیدات پرهیز کنید .
در این ماتریس می توانید با توجه به موقعیت فعلی خود و با توجه به شرایط کنونی موقعیت خود را در هر خانه مشخص کنید و پس از آن می توان در هر بازه زمانی مشخص با بررسی عوامل و موقعیت های خود حرکت به سمت SO را بررسی کرد و به مقصود رسید.
ماتریس SPACE»
این ماتریس نشان دهنده دو بعد داخلی (توان مالی و قدرت رقابت) و دو بعد خارجی (ثبات محیط و قدرت پیشرفت) می‎باشد. قبلاً در لیستهای ارزیابی داخلی و ارزیابی خارجی عمده‎ترین عوامل محیط داخلی و خارجی را شناسایی و تعیین کرده‎ایم. اطلاعات واقعی هر یک از این عوامل را که معرف وضع کلی فرد است جمع‎آوری و به طریق زیر عمل کنید:
محور Y»»
متغیرها ی شاخص‎هایی را که معرف توان مالی (Financial Streangth= FS) است را انتحاب نموده و در ستون مربوط وارد نمایید.(+۶ برای قوی‎ترین حالت موجود)
متغیرها یا شاخص‎هایی را که معرف ثبات شرایط محیطی حرفه‎ا‎ی (Environmental Stability = ES) است. نظیر؛ را انتخاب نموده و در ستون مربوطه وارد نمایند.(۱ – برای قوی‎ترین حالت موجود)
محور X»»
متغیرهای شاخص‎هایی را که معرف قدرت پیشرفت (IS) است را انتحاب نموده و در ستون مربوط وارد نمایید. قدرت پیشرفت منظور متغیرهایی است که به فرد قدرت و توانایی پیشرفت می دهد. همچون دانش و غیره.(۶+ برای قوی‎ترین وضع موجود در نظر گرفته شود)
متغیرها ی شاخص‎هایی را که معرف قدرت رقابت (Competitive Advantage = CA) است را انتحاب نموده و در ستون مربوط وارد نمایید. قدرت رقابت منظور متغیرهایی است که به فرد قدرت و توانایی خاص می دهد. همچون مهارت خاص و غیره.(۱ – برای قوی‎ترین حالت موجود)
میانگین امتیاز هرکدام از متغیرها را بدست آورده و با جمع زدن هر کدام موقعیت روی هر محور را مشخص کنید. بدین صورت و در پایان محاسبات یک نمودار دکارتی به وجود می اید به همراه نقطه ای که نشان دهنده موقعیت فعلی شما می باشد در این نمودار.
اگر نقطه مورد نظر در محدوده بین IS و FS قرار گیرد، استراتژی تهاجم در پیش گیرید به عنوان ابزاری جهت قوت بخشیدن به فرصت های پیش رو(مسیرتون با توجه به شرایط درست است و به جلو و بهبود فکر کنید)
اگر نقطه مورد نظر در محدوده بین IS و ES قرار گیرد، استراتژی رقابت در پیش گیرید بدین معنی است که با تقویت تراز مالی و افزایش ثبات محیط خود با کمک روشهای مالی(مثل ایجاد کردن سبد های سرمایه گذاری) در محور Y به سمت مثبت حرکت کنید چرا که در محور X موقعیت مناسبی دارید.
اگر نقطه مورد نظر در محدوده بین ES و CA قرار گیرد، دفاع کنید، در این موقعیت باید یک بازبینی کلی بر روی خود انجام دهید و سعی در بازبینی موقعیت های خود و افزایش قدرت خود انجام دهید، درحالت کلی این موقعیت موقعیت مناسبی نیست و بهتر است تغییرات عمده را در دستور کار خود قرار دهید(البته در بعضی شرایط مانند بحران ماندن در این موقعیت و حفظ موقعیت نه پس رفت در آن موجب میشود که بحران طی شده و نقاط روشن قابل شناسایی باشد.)
اگر نقطه مورد نظر در محدوده بین CA و FS قرار گیرد، محافظه کارانه حرکت کنید، بدین معنی که با توجه به شرایط باید درجهت تقویت قوای قدرتی خود حرکت کنید و متغیرهای محور Y را بهبود بخشید.
پایان
  • باد سرکش
ق.ن: این احتمالا آخرین نوتی باشه که قبل از انتخابات شیر میکنم.
یه نوت توی درفت وبلاگم هست که اگر شد(و صلاح بود) بعد از انتخابات ارسالش میکنم(توی همون تاریخ نه تاریخ روز!)
ق.ن۲: برای آنان که ایمان دارند هیچ توضیحی لازم نیست و برای آنان که ایمان ندارند هیچ توضیحی کافی نیست...(آهنگ برنادت)
م: بعضی از دوستان اصلا نمیخوان شرکت کنند، بعضی از دوستان می خواهند از بغض معاویه شرکت کنند و برخی از دوستان هم می خواهند اگاهانه! شرکت کنند.(اون دوستانی هم که میخواهند هزینه را زیاد کنند را هم جزو دوستان دسته دوم قرار دادم).
۱- دوستانی که نمیخوان شرکت کنند، استدلالشون تا حدی درست است و این که تاریخ و گذشته را به عنوان توجیه عملشون میارن نشون میده که از تاریخ می خواهند درس گیرند و این جای بسی شادمانی دارد
۲- دوستانی که از بقض معاویه می خواهند شرکت کنند، استدلالشون استدلال «دشمن دشمن من هستش» که بجز یه مشکل استدلال خوبی هست. و اون مشکل این است که این استدلال وقتی صادق است که دشمن دشمن من واقعا دشمن دشمن باشد و صلحی مخفی بینشان ایجاد نشده باشد.
۳- دوستانی که آگاهانه(اینجا یه پرانتز بزارین بعدا بهش مراجعه میکنم!)شرکت میکنند. خوب کاری میکند و به حداقل ظاهر مدنیتی که صد و خرده ای سال پیش شروع شده عمل میکنند و سعی میکنند این حداقل ظاهر را به نسلهای بعدی برسانند تا شاید اون نسل کاری بتواند بکند و این خود جای تقدیر دارد. چرا که این افراد نیز به تاریخ نگاه میکنند و می دانند که تغییر نیازمند پرداخت هزینه است و این هزینه امروز شرکت در نمایش(به گفته دوستان دسته اول) می تواند باشد و یا خونی است که باید داد(که کمی(حدود ۰٫۱%) این خون را سال ۸۸ داده شد!)
۴- در بند اول منظورم از تاریخ، تاریخ حدودا ۱۰۰ سال اخیر ایران است و دربند سوم منظورم از تاریخ تاریخ کلی جهان است، برای بند اول هنوز مرجع کامل و جامع و مورد اعتمادی وجود ندارد و هنوز برای مطلع شدن از تمامی جوانب آن باید منتظر ماند(چرا که هنوز بسیاری از اسناد آن دوران جزو اسناد طبقه بندی شده است(ارجاع به انتشار اسناد طبقه بندی شده انگلستان در مورد دوران مشروطه ایران که هنوز بسیار ازآنها منتشر نشده است!)) اما برای تاریخ جهان می توان کتابهای معتبر زیادی پیدا کرد که پیشنهاد میکنند به سایر دوستان که رنسانس ویلدورانت و جلد ۷ این مجموعه کتاب را یک بار مطالعه کنند.(البته کافی نیست اما مفید است!)
۵- در بالا یک پرانتز باز کردم در مورد آگاهانه: اگاهانه لغت مناسبی برای این موضعیت نیست اما استفاده کردم که دو گروه از دوستان را در این موقعیت قرار دهم. دسته اول دوستانی که میدانند چرا به X رای میدهند و چرا بقیه مناسب نیستند(منطقی) و دسته دوم *عوام* افرادی که به دلایل احساسی و یا دنباله روی از دیگر افراد به X رای میدهند. متاسفانه در این دوران انتخابات بجز ۳ نفر که در دنیای مجازی نبودند(مستنداتش سوالی که در پلاس، فیس بوک، گودر، توئیتر کردم و هیچ کس جوابی نداد) اکثر دوستان در دسته ۳-۲ قرار میگرند که این برای افرادی که دایه دار روشن فکری هستند می تواند زیاد خوب و مناسب نباشد.
۶- ارزش ها، پایه واساس بینش وکنش انسان را تشکیل می‌دهند و در انتخاب، گزینش و انجام کنش نقش دارند و تعیین کننده رفتار و کنش اجتماعی هستند. اهمیت ارزش ها به یک میزان نبوده و بر اساس سلسله مراتب اهمیت آن ها در مجموعه ای جای دارند که « نظام ارزشی » نامیده می‌شود . نظام ارزشی، سازمان پایداری از عقاید است که ارزش ها به شیوه ی ترجیحی در پیوستاری بر اساس اهمیت نسبی مرتب شده و قرار می گیرند.
ساختارهای سیاسی و اقتصادی اجتماعی جامعه به عنوان متغیرهای بسیار مهم در شکل گیری اولویت‌ها ارزشی هموار مطرح بود. این که توسعه و دمکراتیک شدن به عنوان دو عنصر مهم که تأثیر مستقیمی بر اولویت ارزشی می‌گذارند و اولویت‌های ارزشی بسته به مرحله رشد و توسعه ، جوامع با هم متفاوت بود تحقیقات پیشین این مسئله را به روشنی نشان می‌دهند [اینگلهارت، ۱۹۹۰ ۱۹۹۷ ؛ اینکلس و اسمیت، ۱۹۷۴ ؛ تراندیز، ۱۹۹۸] به عبارتی در جامعه توسعه یافته گرایش افراد به ارزش‌های مانند محافظه کاری و ارتقای خود کاهش می‌یابد و در عوض گرایش به ارزش‌های آمادگی برای تغییر و توجه به خود متعالی افزایش می‌یابد. شوارتز و گالیت در تحقیقات خود نشان دادند که اهمیت ارزش محافظه کاری(هم‌نوایی) در جوامع با توسعه پایین افزایش می‌یابد و اهمیت ارتقای خود (لذت گرایی) در این جوامع پایین است و در عوض در جوامع با توسعه و پیشرفت بالا ارزش ارتقای خود (لذت گرایی) از اهمیت بیشتری برخوردار بود و ارزش محافظه کاری (هم‌نوایی ) از اولویت پایین‌تر برخوردار بوده است . [Schwartz and Bardi, 2001; Schwarz and others, 2001]
ارزشهای شما چیست و ارزشهای جامعه چیست؟؟
۷- هر تصمیمی که فردی میگیرد عواقبی دارد و اگر فرد عاقل باشد باید عواقب تصمیم خود را بپذیرد. این قاعده بدون توجه به عواقب هر تصمیمی صادق است. پس خود دانید و خود عمل کنید و به عواقب تصمیمتان سر تسیلم فرود آرید حتی اگر نمیدانید و یا نمی توانید...
۸- حافظه تاریخی ،به یادآوری حوادث ناخوش ایند نیست...
پ.ن: دوستانی که رای نمیدهند یه استدلال دیگر دارند که خلاصه اش میشود نقل قولی از فیلم دارو دسته نیویورکیا.«نتیجه انتخابات را رای دهنده گان مشخص نمیکنند ....... شمارش کنندگان مشخص میکنن !‬» که شاید در بند های فوق بتوانند پیدا کنند پاسخ خود را...
  • باد سرکش
۱-بزرگان ادب گویند بین خیال و تخیل فرقی عمده وجود دارد، یکی از کودکانگی ناشی می شود و همانجا می ماند و دیگری از صنایع کمک میگیرد و می بالد.
۲- نظریه پردازان امر مدیریت مدیریت را از management، ترجمه می کنند و هنگامی که به administrator می رسند آن را جزو کوچکی از هشت قسمت آن می دانند.
۳- یک رییس جمهور حداکثر قدرتی که می تواند طبق قانون به دست آورد اختیارات یک administrator است نه اختیارات یک management.
۴- یک مدیر برای اینکه واقعا قدرت تصمیم گیری استراتژیک داشته باشد باید بتواند موانع را در مسیر چشم اندازش قبل از بقیه ببیند. دیدن و ارایه دن راهکار بعد از نمایان شدن مشکل دیگر کاری ندارد و راحت است چرا که از فرمولهایی مشخص( مانند فرمولهای وابسته به swot) استفاده می شود.
۵- این روزها خیلی مطلب خوندم و سعی کردم تقریبا بی طرفانه به نظاره کنم، اما متاسفانه هیچ یک از این ۸نفر(که الان شدن ۶ نفر و این امر کاملا قابل پیش بینی بود و به احتمال زیاد به ۴ الی ۵ نفر می رسند) نمی توانند و قدرت administrator شدن را نیز حتی ندارند.
۶- واقع بینانه اگر نگاه کنیم در اساس فرقی بین آنانی که شرکت می میکنند و انانی که شرکت نمی کنند نیست، چرا که ۹۵% دسته اول نمی دانند که دارند چرا به کاندیدای مورد نظرشان رای می دهند و چرا به دیگر کاندیداها رای نمی دهند. و نیز تقریبا نصف همین میزان از دسته دوم به امید یک موضوع مرده شرکت نمی کنند و نصف دیگر چشم امیدشان به افرادی است کهاز بیرون گود دستور لنگ کردن می دهند.
۷- روزی بزرگی جایی گفت« دموکراسی فریب توده مردم است »و من جایی نوشتم« حکومت دینی با مدنیت از بین نمی رود » و قبلتر از آن نوشته بودم، « دوست دارم در تخیلم خیال کنم حداقل قدرت انتخابی دارم و به آن عمل کنم »
۸- نمی دونم چند نفر کتاب خون اینجاست، اما برای اینکه چشمتون باز بشه این سه تا کتاب رو بخونین و اون فیلم رو ببینید، البته....
۸-۱- سرهیدرا( اثر فوآنتس)
۸-۲- بیداری،( ادامه کتاب کوری هستش)
۸-۳- برج( جلدی آبی رنگ داره)
۸-۴- فیلم پیروزی اراده( مال دوران هیتلر هستش)
  • باد سرکش
حکومت های دینی با مدنیت از بین نمیرود.
حکومت یهود با بختن نصر
عباسیان با مغول
عثمانی با جنگ جهانی دوم
تاریخ تکرار میشود...
  • باد سرکش
در بین مباحث و مقالات مختلف سیاسیدو اجتماعی چیزی که بسیار تکرار می شود مقایسه بین ایران با کشور دیگر است.
به نظر ن این مقایسه از اصل و مبنا اشتباه است چرا که راجع به دو موضوع متفاوت است.
در بسیاری از علوم جزر عدد را برابر با مقدار اعشار آن تا چندین رقم در نظر میگیرند و محاسبات خود را بر این مبنا انجام می دهند در صورتی که از نظر ریاضی این مقایسه و برابری از اصل باطل است که را که مقدار اعشاری یک عدد گویا و جزر یک عدد گنگ است.
مقایسه دو کشور نیز از این دست است.
کشور ایران با پیشینه فرهنگی،  اجتماعی و سیاسی خاص را نمی توان با هیچ کشور دیگر حتی با شباهت. فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مقایسه کرد چرا که این دو کشور مشابه حداقل در افراد ساکن آن تفاوت دارند و نوع و مقدار و رنگ حافظه شان هم با هم تفاوت دارند.
و سوالی که اینجا مطرح می شود این است که معیار تغییر یک کشور چیست؟
به نظر من میزان تغییر یک کشور تنها با میزان تلاش های مردم آن کشور می توان اندازه گرفت.
  • باد سرکش
در علم حقوق چه اسلامی و چه غیر اسلامی،  یک موضوعی وجود دارد به نام تناسب جرم و جزا با توجه به این امر اگر جزای زورگیری،  اعدام باشد مشخص کنید،  جزای موارد ذیل را:
۱- اختلاس
۲- قتل
۳- استفاده غیر مشروع از منصب
۴- نشان دادن تفاوتهای فرهنگی در استخر
هر قسمت پنج نمره
  • باد سرکش
مدارس بدون بخاری استاندارد به تبلت مجهز می شوند
  • باد سرکش
امسال رنگ و بوی یلدا با سالهای دیگر متفاوت بود، یلدایی که مردم از همه قشری آن را به هم تبریک میگفتند.
و این تبریک ها به این شکل بگونه ای متفاوت بود و از این مردم بعید...
به قول مردم در وبلاگ صفحه سیزده:
«می‌گم این‌قدر غصه‌هامون زیاد شده، این‌قدر راه نفس‌هامون بند اومده که از یه شب یلدا با یک دقیقه زیادتر بودن‌اش هم نمی‌گذریم. بهونه‌ای می‌کنیم‌اش برای تبریک گفتن. این‌قدر تسلیت نثار همدیگه کردیم و حس غم توی دلمون چرخیده که دنبال بهونه می‌گردیم برای شادی کردن. دیگه چه برسه به شادی‌هایی که دولت تو تقویم نکوبیده‌شون و رسمی‌شون نکرده. »
نمی دانم به کجا رسیدیم، و این رفتار نشانه چیست، چرا مردمی که تا همین بیخ گوش ۹۱ از مراسم های ملی بد می گفتند و فقط مراسم های مذهبی و رسمی برایشان مهم بود امسال یلدا را به هم تبریک می گفتند؟  مردمی که تا همین چند سال پیش رو بروی هم صف کشیدند و همدیگر را محکوم کردند که مرتد هستند و کافر امروز برای هم دعوت نامه مهمانی یلدا میگیرند؟
گفتم مهمانی یلدا؟ این دیگر چیست؟
تا همین چند سال پیش یلدا بهانه ای بود برای خانواده ها که دور هم جمع شوند و شوخی کنند و خاطره بگویند و تا حد انفجار بخورند و آخر سر دست به دامان حافظ شیراز (و برخی دست به دامان مولانای قونیه) شوند و شعری و تفسیری مثبت و بعد هم تمام. مراسمی که تنها به خاطر یک دقیقه اضافه بودن شب بود و دیگر هیچ.
تا همین چند سال پیش می شد ادمهای تنها را در این شب دید که در خیابان راه می روند و شاید سیگاری در دست در خاطرات خود آنقدر غرق می شوند که مسیر را گم می کنند.
چه پیش آمده که مردم حاظر در این جنگ نابرابر قیمت ها جشنی می گیرند و پای می کوبانند...
این خود جای تعمل دارد که چه شده است و به کجا داریم میرسیم که از یک مراسم ساده خانوادگی جشنها و مهمانی ها بیرون میکشیم که شاید بتوان لختی شاد بود...
شاید لختی دور از مشکلات و تنهایی و...
  • باد سرکش
در ۱۴ شهریور ۱۳۸۸ روزنامه  دنیای اقتصاد مقاله ای به شرح ذیل نوشت؛ خیلی ساده می توان دید که چیزی که در سال ۸۸ دیده شد و اتفاق افتاد، چه نتیجه ای برای جامعه و صنعت و اقتصاد ایران بوجود آورد.
کاش مسئولین به قصد کشت این اقتصاد نحیف را ضربه نزنند.
"برندکشی" در ایران جان گرفت. برندهای ایرانی در حالی که می توانستند هر کدام سفیر ایرانیان در اقصی نقاط دنیا باشند، به نوبت در صف "مرگ" قرار گرفته اند تا دیگر به جز نام و نشان و خاطره یی در آلبوم صنعت کشور و حتی دنیا چیز دیگری به یادگار نگذارند. ده ها نام به جا مانده از انقلاب صنعتی ایران همچون "ارج"، "آزمایش"، "نساجی مازندران"، "پارس الکتریک"، "هپکو"، "کفش ملی" و... هر کدام حکایت از مردانی دارد که آجر به آجر ساختمان های جاده مخصوص کرج را روی هم گذاشتند و بزرگ ترین اتوبان صنعتی کشور را ساختند. اینک این اتوبان به جای آنکه به میراث فرهنگی صنعت کشور تبدیل شود، یک به یک توسط سازمان های مختلف خریداری می شود تا شاید به صورت پارکینگی برای خودروسازان درآید یا اینکه با تغییر کاربری به مجتمع های مسکونی تبدیل شود.
سید جعفر امینی، مدیرعامل سابق پارس الکتریک، دلیل مرگ برندها در ایران را فقدان سازمان میراث فرهنگی صنعت کشور می داند و می گوید اگر می دانستیم برندها چه هویتی برای ما رقم می زنند، چنین ساده نظاره گر مرگ آنها نبودیم. تابوت برندهای ایرانی در حالی یک به یک از جلوی چشم دولتمردان به گورستان برده می شود که کشورهای دیگر برندسازی را در دستور کار خود قرار داده اند. در این گزارش چند برند بزرگ را برگزیده ایم تا با بازخوانی تاریخ آنها شاید بتوانیم تلنگری ایجاد کنیم و برندهایی را که هنوز نمرده اند از مرگ نجات دهیم.
کفش ملی
"سرور بزرگوارم، جناب آقای علی سعیدلو، با تقدیم مراتب ارادت و اخلاص، بنده رحیم ایروانی موسس گروه صنعتی کفش ملی در اسماعیل آباد جاده قدیم کرج که در آنجا بیش از ۳۴ کارخانه و در ایران ۴۳۰ فروشگاه کفش ملی تاسیس کردم که حتماً جنابعالی مسبوق هستید، اینک آواره در انگلیس هستم. اکنون که برنامه مهم جناب آقای رئیس جمهور ایجاد کار است، پیشنهاد می کنم که طی تصویبنامه یی کارخانجات بنده را مرجوع دارند، در این صورت حداقل ظرف سه سال ده هزار کارگر و کارمند استخدام خواهم کرد. از حضور جنابعالی که همیشه اهل حساب و کتاب بوده و هستید، استدعا دارم در این مورد با جناب آقای وزیر صنایع مذاکره فرمایید و اطلاع دهید که فوراً برای ادای توضیحات بیشتر به حضورتان شرفیاب شوم. بنده فعلاً در لندن انگلیس هستم و چنانچه اوامری باشد با کمال افتخار در اختیار جنابعالی خواهم بود. به حضور مبارک پیشنهاد می کنم که اگر شغل دولتی میل ندارید، ریاست گروه صنعتی ملی را قبول بفرمایید، خود بنده معاون سرکار خواهم شد." او هرگز جوابی دریافت نکرد و در ۱۲ اسفند ماه ۱۳۸۴ بعد از طی روز کامل کاری از اتاق کارش در ضلع غربی ساختمان محل سکونتش در یکی از خیابان های شهر لندن به خانه برگشت و درگذشت.
ایروانی پیش از انقلاب دو برادر را که در جریان زلزله بویین زهرا خانواده خود را از دست داده بودند، به فرزندخواندگی پذیرفت و بعدها برای ادامه تحصیل به اروپا فرستاد. همین دو برادر در روزهای انقلاب در کارخانه را به روی ایروانی بستند و او را از ملک خویش بیرون کردند.
ایروانی از پیشتازان و بنیانگذاران صنعت مدرن کفش در ایران است که از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۵۷ بیش از ۵۲ شرکت در صنعت کفش و چرم و بیش از ۴۰۰ فروشگاه زنجیره یی کفش ملی در سطح ایران تاسیس کرد. شاید کمتر ایرانی باشد که نشان فیلی که در بیضی زردرنگ منحصر شده را نشناسد. در هر شهرستان شعبه یی از کفش ملی هنوز هم فعال است که کارمندان دولتی آن هنگام فروش این کفش به مشتریان اعلام می کنند قیمت را شرکت تعیین کرده و نمی توانیم تخفیف بدهیم، کفش ملی یکی از برندهای معروف ایرانیان است که بخش خصوصی آن را بنیان گذاشت و پس از انقلاب در اختیار دولت قرار گرفت. این برند با ارزش در حالی که می توانست بازار کفش چرم دنیا را در اختیار خود بگیرد، اکنون به شرکتی تبدیل شده که چون فردی سرطانی روز به روز قوایش تحلیل رفته و انتظار مرگ خود را می کشد. کفش ملی که پس از مصادره، زیرمجموعه سازمان صنایع ملی ایران شد اما چندی بعد بابت رفع دیون (بدهی دولت) به سازمان بازنشستگی کشوری واگذار شد. مدیریت دولتی هرگز نتوانست بر ارزش این برند که روزگاری تغذیه کننده کفش ارتش سرخ اتحاد جماهیر سوسیالیستی و مردان و زنان مجاری، لهستانی و رومانیایی بود چیزی بیفزاید. نه تنها چیزی افزوده نشد بلکه این برند طی سال های گذشته با درجا زدن روز به روز مرگ خود را به نظاره نشسته است. داود میرخانی رشتی (مدیرعامل ایران خودرو در دهه ۶۰) در کتاب خاطرات خود آورده است؛ "قبل از انقلاب در شرکت آی بی ام کار می کردم، یکی از دوستانم به انگلیس رفته بود. وقتی که برگشت برای فرزندانش از اروپا کفش هدیه آورده بود. اما وقتی که ایران آمد فهمید کفش ملی خودمان را از انگلیس خریده و به ایران آورده و خیلی دمغ شده بود."
کفش ملی که روزگاری بین ۹ تا ۱۱ هزار کارگر داشت، در حال حاضر بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ کارمند آن هم در فروشگاه های خود در سطح کشور دارد. ماشین آلات این کارخانه تماماً فروخته شد تا غول بزرگ کفش ملی امروز به انباری تبدیل شود که بخشی از آن در اختیار شرکت سایپا است و بخش دیگر آن تبدیل به انبار کفش شده است. سوله های این شرکت که روزگاری صادرکننده و تامین کننده بزرگ کفش در دنیا بود، اینک به مکانی تبدیل شده که چشم طمع برخی از کارخانه های اطراف برای تصرف آن به انتظار نشسته است. از کفش ملی امروز تنها یک بیضی زردرنگ که فیلی سیاه رنگ و سر به زیر در آن است، مانده. به عبارت دیگر از آن کارخانجات بزرگ تنها نام و نشانی به جامانده تا سایر تولیدکنندگان کفش در سراسر کشور محصولاتی را به تولید برسانند، نشان کفش ملی را روی آن بزنند و از طریق فروشگاه های کفش ملی به فروش برسانند. در روزگاری که این کارخانه فعال بود، صنعت چرم کشور نیز رونق گرفت تا جایی که چرم ایران زبانزد خاص و عام شد. اما امروز با توقف تولید و درجا زدن صنعت کفش در کشور صنعت چرم ایران نیز به این ورطه کشیده شد تا پاکستان جای ایران را در صنعت چرم دنیا بقاپد. در صنعت کفش به غیر از کفش ملی دو برند "بلا" و "وین" نیز متولد شدند که پس از انقلاب به دلیل وابستگی مدیران و بنیانگذاران آنها به خاندان پهلوی و نظام شاهنشاهی مشمول بند "پ" شدند. تا پس از متواری شدن آنها این دو کارخانه نیز به مصادره شورای انقلاب درآمده و زیرمجموعه یی از سازمان صنایع ملی کشور شد و از کفش بلا نیز همچون کفش ملی تنها نام و نشانی باقی مانده است. خط تولید این کارخانه قطعه قطعه شد و به بخش خصوصی واگذار شده است. مدیریت این برند اکنون در دست بانک ملی ایران است به طوری که تنها با استفاده از فروشگاه های بلا در سطح کشور کفش هایی را از سایر تولیدکنندگان در فروشگاه های بلا عرضه می کند. کفش وین نیز به عنوان سومین برند بزرگ صنعت کشور که پیش از انقلاب توسط مرحوم مصطفی حسین زاده وارد چرخه تولید شد، از ۸۰۰ کارگر و کارمند خود تنها ۷۰ نفر را حفظ کرده تا در ۲۴ فروشگاه و نمایندگی این برند به فعالیت بپردازند. کارخانه وین که در کیلومتر ۱۳ جاده مخصوص کرج قرار داشت، به گروه خودروسازی بهمن واگذار شد تا این شرکت سازمان خدمات پس از فروش خود را در بخشی از آنجا بنیان نهد و بخش دیگر را به خط تولید خودرو "موسو" تبدیل کند.
محمود بوذری مدیرعامل وین در رابطه با آخرین وضعیت این برند به "اعتماد" می گوید؛ در حال حاضر عمده فعالیت وین به بازرگانی و فروش کفش معطوف شده است. این شرکت با کارخانه های داخلی صنعت کفش قرارداد امضا می کند و محصولات آنها را تحت نام وین در ۲۴ فروشگاه خود در سراسر کشور به فروش می رساند. به عبارت دیگر وین نیز مانند کفش ملی و بلا دیگر تولیدی در کشور ندارد و تنها نام و نشانی از خود به جا گذاشته است.
نساجی مازندران
در کنار فروشگاه های کفش ملی، فروشگاه های نساجی مازندران حتی در دور افتاده ترین شهرستان های کشور نمایندگی داشت. اگرچه هنوز فروشگاه های کفش ملی و بلا در شهرستان ها زنده مانده اند اما نمایندگی های فروش نساجی مازندران و حتی تابلوی سردر آن مغازه ها کاملاً از بین رفته اند. نساجی مازندران به غیر از فروشگاهی زیر ۱۰۰ متری در خیابان ساری (امیر مازندرانی) قائمشهر دیگر در کشور شعبه یی ندارد.
این کارخانه در سال ۱۳۳۶ در زمینی به مساحت تقریبی ۳۰ هکتار در شرق قائمشهر (شاهی سابق) ایجاد شد تا منسوجات پرده یی، ملحفه یی، پیراهنی، فاستونی و... را به تولید برساند. هزینه این واحد تولیدی بزرگ صنعتی از محل اعتبارات دولتی تامین شد. نساجی مازندران از سه کارخانه شماره یک، دو و سه تشکیل شده بود. در شماره یک واحد چیت سازی بود. در شماره دو منسوجات پرده یی، ملحفه یی، پیراهنی، فاستونی و... به تولید می رسید و کارخانه شماره سه که در سال ۱۳۵۶ از محل سرمایه شرکت و با مشارکت بانک صنعت و معدن به بهره برداری رسید، برای تولید نخ و منسوجات نخی و مصنوعی به کار گرفته شد. نساجی مازندران که روزگاری شمال کشور را به قطب نساجی کشور تبدیل کرده بود، در حال حاضر بخشی از آن به انبار شرکت سایپا تبدیل شده تا همواره خودروسازان مشتری پر و پا قرص برندهای شکست خورده ایران شوند و در کمین بمانند تا از سوله های آن که برای صدها نفر شغل ایجاد می کرد، به عنوان انبار خودرو با چند نفر نگهبان استفاده کنند. نساجی مازندران قائمشهر را که روستایی بیش نبود، تبدیل به شهری بزرگ کرد تا به غیر از مازندرانی ها کارگرانی از سراسر کشور به این شهرستان هجوم آورده و در آنجا سکنی گزینند تا به برکت وجود این کارخانه روزی خود و خانواده شان را دشت کنند. روند حرکت تولیدی در نساجی مازندران به گونه یی بوده که با فرسودگی ماشین آلات بخش های مختلف این سه کارخانه تعطیل شده و همواره قائمشهر را به محل اعتراض کارگران کارخانه نساجی تبدیل کرده است. شاید کمتر خانواده یی را در این شهرستان بتوان پیدا کرد که عضوی از آن در کارخانه نساجی فعالیت نداشته است. این کارخانه هم اکنون تنها گونی و کفن به تولید می رساند تا عملاً برند نساجی مازندران همچون دیگر برندهای به جا مانده از اوایل انقلاب به چشم خویش ببیند که جانش می رود.
نساجی مازندران که می توانست در بین تولیدکنندگان این صنعت در دنیا جایگاهی کسب کند اینک به شرکتی تبدیل شده که مدیرعامل آن باید هر روز به اعتراضات کارگری رسیدگی کند، ماشین آلات قدیمی را از خط تولید خارج کند و برای جایگزینی آن کاسه چه کنم چه کنم در دست گیرد و همچنین از دامی که شرکت های خودروساز و سایر سرمایه داران برای زمین های وسیع این کارخانه چیده اند راهی برای فرار بجوید. براساس اعلام وزارت صنایع و معادن قرار است سرمایه گذاران ترک برای احیای این برند راهی یک از عالی ترین استان های کشور شوند. که این موضوع نیز با اما و اگرهایی مواجه شده است. بخش خصوصی داخلی مدعی است سرمایه گذاران ترک برای احیای این واحد تولیدی دلاری را به ایران نمی آورند اما دولت می گوید ترک ها قرار است ۱۰۰ میلیون دلار پول نقد با خود به کشورمان بیاورند تا برند نساجی مازندران را دوباره زنده کنند. نساجان داخلی مدعی اند که بخش خصوصی داخلی به راحتی می تواند این کارخانه را به روزگار خوش تولید بازگرداند. حال اینکه دولت چنین فرصتی را از آنها گرفته است. مرگ برند در صنعت نساجی تنها به نساجی مازندران ختم نشده است، کارخانه چیت ری (بافکار) نیز که یکی از قدیمی ترین واحدهای نساجی کشور به شمار می آید، دو سال پیش کاملاً تعطیل شد تا بنیاد جانبازان و مستضعفان که این کارخانه را به تصرف خود در آورده بود، اینک نه از محل تولید بلکه از محل فروش زمین های وسیع این کارخانه در حوالی بزرگراه بعثت درآمدی را کسب کند.
ارج
علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد ایران (۱۳۴۸ - ۱۳۴۱) در کتاب خاطراتش می گوید؛ "در آخرین سفری که به شوروی کردم به آقای نوویکو نایب نخست وزیر شوروی که قائم مقام کاسیگن نخست وزیر وقت شوروی بود، یک یخچال ایرانی (ارج) هدیه دادم. او فوق العاده خوشحال شد و به من تاکید کرد راننده خودش می آید تا یخچال را ببرد و تاکید کرد مبادا یخچال را به دفترش بفرستم." یخچال ایرانی در آن زمان به قدری شهرت یافته بود که یکی از بالاترین مقام های اجرایی آن کشور بزرگ از تصاحب آن ذوق زده شده و درخواست می کند محصولی را که ساخت ایران بر رویش درج شده، برای استفاده خانواده اش به منزل ببرد.
روزی که سیروس ارجمند در سال ۱۳۱۶ اولین و بزرگ ترین کارخانه تولید کننده لوازم خانگی ایران را وارد عرصه صنعت و اقتصاد کشور کرد، شاید نمی دانست ۷۰ سال بعد مدیران وقت کشور تصمیم می گیرند زمین های این کارخانه را در جاده مخصوص کرج برای فعالیتی دیگر (؟،) در نظر بگیرند و این کارخانه را به شهرکی صنعتی در گرمسار استان تهران منتقل کنند. ارج که یکی از برندهای خوشنام ایران طی هفت دهه گذشته بوده، در سال ۱۳۱۶ با ساخت ابزار صنعتی به چرخه تولید گام نهاد و با تولید کولر آبی و یخچال به سوی ساخت لوازم خانگی پیش رفت. میرخانی رشتی درباره این شرکت می نویسد؛ "مدیرعامل ارج ایده مهندسی- صنعتی داشت و با روش های مهندسی کار می کرد." شاید به همین سبب بود که محصولات ارج نسبت به سایر رقبایش در بازار اقبال بیشتری به دست آورد. ارج پس از آنکه مصادره شد، به مانند سایر شرکت های مصادره یی زیرمجموعه سازمان صنایع ملی شد. در دهه ۷۰ مدیران دولتی این شرکت با اختلاس ۲۰ میلیارد تومانی پرونده مالی این شرکت را به فساد کشیدند تا برای مدتی ارج با حاشیه هایی روبه رو شود. پس از آن اختلاس ارج هرگز ارج نشد تا اینکه امروز به وضعیتی رسیده که قصد انتقال کارخانه آن را به سمنان دارند. ارج که بزرگ ترین برند لوازم خانگی کشور است، در حالی که می توانست بازارهای اروپایی را نیز به تسخیر خود درآورد، امروز به شرکتی تبدیل شده که حتی در داخل کشور جایگاه خود را رفته رفته از دست می دهد تا این برند در کنار سایر برندهای مرده به مجروحی بیمارستانی تبدیل شود که اگر پرستاران به او نرسند، این شرکت نیز به سرنوشت کفش های ملی، بلا و وین و نساجی مازندران و چیت ری تبدیل خواهد شد. ارج که روزگاری در بالاترین سطح فناوری محصول تولید می کرد امروز به شرکتی تبدیل شده که همان محصولات قدیمی خود را با تغییراتی به تولید رسانده و روانه بازار می کند.
در کنار ارج کارخانه آزمایش نیز که یکی از برندهای قدیمی کشور به شمار می آید، دچار چنین وضعیتی شده است. انگار فلسفه یی است تا شرکت های مصادره یی هرگز روز خوش نبینند. شاید پیشنهاد مدیرعامل یکی از این شرکت های مصادره یی مبنی بر سپردن برندها به وارثان بتواند پایانی بر این فلسفه شوم باشد.
پارس الکتریک
حاج محمدهاشم برخوردار سومین فرزند حاج محمدحسین در خانواده یی که چند نسل آن در یزد به تجارت مشغول بودند، در سال ۱۳۰۸ به دنیا آمد. خانواده برخوردار فوق العاده سنتی و مذهبی بودند. حاج محمدهاشم با توجه به سرمایه یی که سال ها از محل تجارت به دست آورد، از سال ۴۱ تا ۵۶ به همراه برادرش به سرمایه گذاری های صنعتی روی آوردند. کارخانه های پارس توشیبا، پارس شهاب، پارس الکتریک، باتری پارس، لوازم خانگی پارس و چندین واحد صنعتی را بنیانگذاری کردند تا هشت هزار نفر در این کارخانه ها مشغول کار شوند. پارس الکتریک نیز مصادره شد تا از طریق سازمان صنایع ملی به شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی (شستا) واگذار شود. از بین شرکای تجاری این شرکت تنها گروندیگ آلمان که در بین برندهای صوتی و تصویری برند درجه سوم اروپا به شمار می آمد، با این شرکت همکاری اش را ادامه داد.
گروندیگ چند سال پیش برای همیشه مرد و پارس الکتریک نتوانست مرده این برند را خریداری و به نام خود ثبت کند. از این رو برای تولید تلویزیون دست نیاز خود را به سمت کارخانه های کره یی (به غیر از برندهای معروف) دراز کرد که با یکی از قدیمی ترین برندهای صوتی و تصویری آسیا همکاری کند. پارس الکتریک در حالی که می رفت علاوه بر تولید تلویزیون های ال سی دی، لپ تاپ ایرانی را نیز وارد بازار کند، با تغییر ناگهانی مدیرعاملش مواجه شد تا مثل سایر برندها با آینده یی نامعلوم روبه رو شود. مدیرعامل این شرکت طی سال های گذشته چندین بار تغییر یافته که این عدم ثبات باعث شده ۳۰۰ نفری که از خانواده هشت هزار نفری پارس باقی مانده همچنان برای آینده این شرکت نگران باشند.
برندهایی که نام برده شد تنها چند نمونه از برندهای معروف کشور هستند که مرگ آنها نزدیک شده است. در کنار این برندها چندین نام بزرگ دیگر که می توانستند نام ایران را در صدر صنعت دنیا قرار دهند، امروز قرار است تغییر کاربری دهند یا احتمالاً برای کارکنان کارخانه یی دیگر به آپارتمان تبدیل شوند.
هپکو اراک نمونه بارز این برند است که توسط برادران رضایی در دهه ۵۰ پایه گذاری شد تا ماشین آلات معدنی مورد نیاز را برای استخراج معادن مس سرچشمه و کرومیت اسفندقه تامین کند. پس از انقلاب هپکو با بهره گیری از شرکایی همچون ولوو سوئد، کوماتسو ژاپن و لیبهر و... به همکاری خود ادامه داد تا به سبب تحریم ها تنها از همکاری با کاترپیلار باز بماند. برادران رضایی که از ایران رفتند، هپکو مانند سایر خودروسازان زیرمجموعه سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران شد. این شرکت که یکی از شاهرگ های حیاتی صنعت در استان مرکزی است با اجرای اصل ۴۴ به بخش خصوصی واگذار شد تا بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت دولت اصلاحات بر صدر این شرکت مدیریت کند. حساسیت انتصاب این مدیر اصلاح طلب تا آنجا بالا بود که یکی از بزرگ ترین پیمانکاران قراردادهای خرید خود را از هپکو لغو کرد تا مورد غضب دولت نهم قرار نگیرد. هپکو با از دست دادن این مشتری انحصاری و بزرگ روزبه روز با مشکلات مالی عدیده یی مواجه شد و هرگز نتوانست کشتی به گل نشسته خود را به ساحل نجات برساند. هپکو که چهار برابر ولوو سوئد مساحت دارد پس از واگذاری به بخش خصوصی عملاً به برندی در حال احتضار تبدیل شد که این روزها نه می تواند محصولی به فروش برساند و نه اینکه آینده یی امیدوارکننده پیش روی خود ببیند. این شرکت در حالی می تواند رشد و توسعه خود را جشن بگیرد که معادن و راه سازی در کشور توسعه یابد. رکود آن فعالیت ها باعث شد بزرگ ترین و تنها سازنده ماشین آلات سنگین خاورمیانه روزگار خوشی نداشته باشد و بیم آن می رود با کاهش تولید، شمارگان تولیدش به چیزی در حد صفر کاهش یابد.
در کنار هپکو، تراکتورسازی تبریز نیز از دیگر برندهایی است که تولید آن در حال حاضر به یک چهارم سال قبل کاهش یافته و با پنج هزار محصول به فروش نرفته همراه شده است. بیسکویت گرجی، کاشی ایران، کاشی سعدی، بینالود و شرکت پارس مینو از دیگر برندهای نامی کشور هستند که همچون سایر برندهای معتبر دیگر آینده نامعلوم خود را به نظاره نشسته اند.
  • باد سرکش
وقتی موشی دم گرگی را گاز میگرد، باید آمادگی این را داشته باشد که گرگ او و لونه اش را با ضربه ای نابود کند...
پ. ن: اشاره به ماجرای اخیر
  • باد سرکش