باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

۴۲ مطلب با موضوع «باد :: نسیم» ثبت شده است

حقیقت چیزی ست که هیچ کس نمی داند، چرا که تنها هنگامی می توان حقیقت را دید و متوجه شد که دو بعد بالا برویم تا بتوانیم بعد در دو بعد بالاتر زیست کنیم و یک بعد پایینترش را درک کنیم تا بتوانیم کامل بعدی که در آن هستیم را ببینیم.(شما در بعد چهارم(زمان به همراه فضای سه بعدی) زندگی می کنید، بعد سوم (فضای سه بعدی) را درک میکنید و بعد دوم(فضای دکارتی که روی کاغذ می توانید رسم کنید) را می توانید محاسبه کنید)
پس توانایی شما محدود به سه بعد هستید(بعدی که حضور دارید و دو بعد پایین تر) و نمیتوانید حقیقت یک ماجرا که در بعد چهارم اتفاق می افتد(چون تابع زمان است) را درک و تعریف کنید.
یک رویداد را ما تعریف می‌کنیم. همانطور که ما هستیم و ما فکر می‌کنیم، واقعیت یک ماجرا رو شکل می‌دهیم. روایت ما از یک رویداد با روایت شخص دیگری از همان رویداد می‌تواند متفاوت باشد. بنابراین تمام داستان‌های تعریف شده برای تصویر می‌تواند درست و می‌تواند غلط باشد و هیچ کس هم نمیداند و نمی تواند بگوید کدام واقعیت و روایت درست و کدامیک غلط چرا که از حقیقت ماجرا به دور هستید.
پس درک شما از یک رویداد مانند اعتقاد شما یک موضوع شخصی است و نمی توانید آن را به دیگران تعمیم بدهید(حتی اگر یک جمعیت زیادی به همراه شما همین درک و واقعیت از آن موضوع را ببینند تاییدی بر صحیح بودن و حق بودن آن موضوع نیست)
  • باد سرکش
می ترسم از روزی که فراموش کنیم خشونت چه کرد...
می ترسم از روزی که اکثریت قدرت گیرد و اقلیت را باقدرت بنوازد
همانگونه که اقلیت قدرتمند نواخت...
قدرت خطرناکه حسن یادت باشه...
  • باد سرکش

زمستان توی آسمان در حال چرت زدنه
و لبخندی که روی صورتشه نشون میده که
داره رویای بهار رو می بینه..

بهار آمد، به امید روزهای بهاری و سبز...

  • باد سرکش

تن آدمی به سان زمین است، استخوانها مثال کوه‌ها، مغز همچون معدن، شکم به سان دریا، روده‌ها در حکم رودها، اعصاب به مانند جویها، عضله مثل خاک و گل، موی روی بدن مثل نباتات، آن قسمت از بدن که در آن موی می‌روید همچون سرزمینی حاصلخیز و آنجا که در آن رویشی از موی نیست به سان شوره‌زار.
از سرتا پا بدن آدمی به سان سرزمینی مسکون است، پشت به مانند مناطقی متروک، پیش روی به سان مشرق، پشت سر مغرب، سمت راست جنوب و سمت چپ شمال محسوب می‌شود.
نفس کشیدن همانند باد، کلام همچون تندر و صدا به سان آذرخش.
خنده مانند روشنایی نیمروز، و اشک مثال باران، غم مثل تاریکی شب و خواب همانند مرگی است که بیدار شدن آن مثل تجدید حیات است.
روزهای کودکی مانند بهار، جوانی به سان تابستان، بلوغ همچون پاییز و کهنسالی مثل زمستان است.
حرکات و اعمال مردمان، مانند حرکات ستارگان و چرخش آنان است.
تولد و وجود او همانند طلوع ستارگان، و مرگ و غیبت او همانند غروب آنهاست.

  • باد سرکش
اعتقاد دارم در بین هر دونفر که رابطه ای ایجاد می کنند، حیوانهایی اساطیری به وجود می آیند.
این حیوانات هر کدام بار قسمتی از رابطه را به دوش میکشند و گاهی سر بر می آورند،هر حیوان بر مبنای خصوصیات ذاتی خود، عملکردی دارند و عملی را به رابطه تحمیل میکنند و بسته به نوع رفتار طرفین با آن حیوان یا حیوانات، رابطه پایدارتر یا سست تر خواهد شد.
تا جایی که من می دانم و دیدم، هر رابطه دارای حیوانات ریز می باشد:
گرگ، طاووس، روباه، کفتار، کرکس، خروس، مرغ، گربه، سگ، مار، اژدها، دلفین و...
  • باد سرکش
اگر هنگامی که از محیط های اجتماعی وب دویی و وب یکی خسته شدید و به جای اینکه اواره شوید، به فکر وبلاگ متروکه خود می افتید و انجا سرتان را توی لاک خود می کنید، به شما تبریک میگویم شما یک بلاگر هستید...
  • باد سرکش
آدمیزاد فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است این را دانستم و می دانم که آدم به آدم است که زنده است؛ آدم به عشق آدم زنده است!
کلیدر /محمود دولت آبادی
  • باد سرکش
در خبرها آمده که حوزه هنری و شهرداری بدون توجه به مجوز گرفتن از ارشاد(و گذراندن هفت خوان رستم برای فیلم) خود برای نمایش دادن و یا ندادن فیلمها تصمیم گیری میکنند...
دلم به حال سینمای بی متولی می سوزد...
دلم به حال بازیگران و فیلم نامه نویسان و کارگردانان بیچاره ای که هنوز در آن فعالیت می کنند و انواع رانتهای مختلف را دریافت نمی کنند می سوزد...
همین...
  • باد سرکش
سکه به قصد گوشه ای فرار کرد
تا که خون دخترک بر دستانش ننشیند
اما
ناگهان پایی بر سرش فرود آمد...
  • باد سرکش
عشق محصول ترس از تنها ماندن نیست
عشق فرزند اضطراب نیست
عشق آویختن بارانی به نخستین میخی که به آن دستمان می رسد نیست
عشق فقط در رختخواب به وجود نمی آید
عشق برای به بند کشیدن نیست
عشق اگرچه از بطن شوریدگی می روید اما مثل عدد قانون پذیر است و باقی.
عشق اگر چه قانون پذیر است اما قانونش قانون زندگیست و قانون زندگی را باید زندگی کرد نمی توان یاد گرفت...
عشق مانند عدد است، خودش وجود دارد اما نمی توانی لمسش کنی خودش به خودی خود غیر قابل درک است، باید با کمک چیزی، کسی آن را درک کنی و اولین شرط آن این است که آن چیز یا کس را بازیچه قرارش ندهی...
  • باد سرکش