باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باد غربی» ثبت شده است

مردم به دلیل دردهایشان است که مبارزه می کنند نه به دلیل سلامتیشان، اگر گرسنه بمانند به دلیل گرسنگی مبارزه می کند و اگر سیر شوند به دلیل آسایش.
رویا و تفکرِ تهدیدِ دائمی، جوانان را فدایی می کند و نه واقعیت و نه واقعیتی که چندان هم دردناک نیست. تضاد و نیاز است میان آنچه هست و آنچه باید باشد و آنچه نشان داده می شود.
کمک به رنجمندان کمک است به رفع گرسنگی و رسیدن به آرامش و این یک اقدام عاطفی ست و هر اقدام عاطفی دشمن استبداد است.
استبداد حزب راه می اندازد و آشوب میکند و بلوا و جنگ و مبارزه و انقلاب شعار می دهد که نمی خواهیم کارگران و رنجمندان صدمه ببینند و ترحم بر می انگیزد اما برای تسلط می آید. هرچه مرض بیشتر باشد امید پیروزی حزب بیشتر است و هرچه مرض بماند و کهنه شود حزب بیشتر بر سر کار می ماند واز هر وسیله ای استفاده می کند برای رسیدن به هدفش و تسلط بیشتر و هر چه درد بیشتر باشد پایه ها قوی تر می شود چرا که در درد کسی فکر نمی کند...
  • باد سرکش

این متن حاصل دمل و زخمی چند ساله از دیدن بعضی از رفتارهای دوستان در مکانهای مختلف بود و ایمیل یکی از دوستان نیشتری بود که بر این زخم، تا سر بگشاید…
کاش کمی بدون تعصب تفکر کنیم
دست و پا زدن و فریاد زدن همیشه نشانه بیداری نیست گاهی نشانه خواب بودن ، کابوس دیدن و هذیان گفتنه
ما ایرانی ها دیگه کاملا تبدیل شدیم به ملت زنده باد مرده باد !
ما وطن نداریم مگر اینکه کسی به کوروش توهین می کنه ، یا اسم خلیج فارس رو عوض کنه یا آثارباستانی در حال نابود شدن باشن یا فیلم ۳۰۰ ساخته باشه…. ما دین نداریم مگر اینکه یکی یه جایی کاریکاتور پیامبر رو بکشه ، یا بخوان قرآن بسوزونن ، یا تو حرم و اماکن مقدس بمب بزارن، یه روز مهران مدیری میشه قهرمان ملی و همه برای قهوه تلخش سینه چاک می کنن ، فردا میشه مزدور حکومتی ، یه روز حیثیت افتخاری رو میبریم یه روز لیلا اوتادی میشه فاحشه ، یه روز فوتبالیست ها دست بند سبز می بندن میشن افتخار ملی یه روز میرن با احمدی نژاد فوتبال بازی می کنن فحش شون میدیم ، قبل از هر سری اخراجی ها میگیم ما فیلم این چماق به دست رو نمی خریم اما باز هم میشه پر فروش ترین فیلم سینما ، یه روز میگن می خوان موسوی و کروبی رو بگیرن همه فیس بوک و دنیای مجازی و حقیقی میشه لینک و مطلب و بعدش تنها راه یاد آوریمون اینه که روزشمار یزنیم...
خیلی از حرف ها رو نمیشه زد فقط سر بسته میگم ما همه از ظلم وستمی که بر ما رفته و میره بیقرار و بی تابیم ، موج شدیم و عده ای هم از هر قشری، سیاستمدار و هنرمند و ورزشکارو… خوب بلدن از این موج ما سواری بگیرن پشتک وارو بزنن و حالشو ببرن یکی نیست داد بزنه :
گشت ارشاد از وقتی شروع شد که ما به خواهرامون گیر دادیم! در عین حال خواهر دیگران را دید می زدیم!
دیکتاتوری وقتی پا گرفت که به همسران مون و فرزندان مون زور گفتیم!
تقلب توی انتخابات از جایی آغاز شد که همه با برگه های توی جیب مون رفتیم سر جلسه امتحان!
دروغ از اونجا شروع شد هر کدوم توی هر شغل و هر جایی که هستیم واسه کوچکترین منفعت بزرگ ترین دروغ ها رو گفتیم !
پرونده سازی ازاونجا پا گرفت که هر دفعه سه نفر از ما دورهم جمع شد پشت سر سه نفر دیگه حرف زدیم و تهمت زدیم و غیبت کردیم.
سانسور از جایی شروع شد که توی فامیل و دوست و آشنا تحمل کسی که مثل خودمون نباشه رو نداشتیم.
ما کمی متوهم شدیم شعار میدیم ما بیشماریم اما…م
همه ۷۰ و چند میلیون این مملکت مثل هم نیستن که از صبح تا شب خبر و گزارش سیاسی بخونند و دقیقه به دقیقه بدونند تو این مملکت چه خبره! کی چی میگه و کی کجا میره!
اول مهر ، ۱۳ آبان ، ۱۶ آذر ، عاشورا ، هدفمند کردن یارانه ها …واسه هر کدوم از اینا هفته قبلش قرار بود این مملکت به هم بریزه اما کسی صدا درنیومد ! من هم میدونم که نمیشه ! اما انقدر با تبلیغات ساده لوحانه خودمون رو مسخره و مضحکه نکنیم ! ایران با مصر و تونس ولیبی و اردن فرق می کنه، تو این کشورها مردم می دونند که چی می خوان ولی تو ایران مردم هنوز نمی دونند چی می خوان، عاشورا میان بیرون زنده باد موسوی میگن، دو روز بعد( ۹ دی) میان بیرون مرگ بر موسوی می گن…(دقیقا مانند زمان مصدق) افرادی که ۲۵ بهمن جلوی مردم ایستادند چه کسانی بودند، آیا غیر از مردم بودند؟ غیر ایرانی بودند؟ غیر از افرادی بودند که تا دو- سه سال پیش از کنارمون رد می شدند، غیر از افرادی بودند که تا چند سال پیش همکار، دوست، آشنا و … مون بودند؟ اگر بدون تعصب نگاه کنیم اگر به خود ما هم امتیاز و قدرت بدهند آیا همین کار را نمی کنیم؟(داستان زندان استانفورد نشونه آزمایشی این مسئله است!) بیایید شعار ندیم، متوهم نباشیم و…
چند نفر از خانواده ، دوستان ، همکاران آشنایان خودتون می شناسیم که از صبح تا شب میگن :  اینا همه دستشون تو یه کاسه است آخرش هیچی نمیشه ، اینا همش بازیه ، بزار زندگی مون رو کنیم ، و حتی گاهی همین حساسیت های ما به امور سیاسی مملکت رو مسخره هم می کنن…
یه نگاه به مباحثه هایی که تو همین فیس بوک یا بقیه شبکه های اجتماعی و فضاهای مجازی اتفاق میفته بندازین ، ببینید ملت سر هر اختلاف عقیده ای چه جوری به هم توهین میکنن و تهمت می زنن! فردا در یک فضای باز اینجوری می خوایم کنار هم زندگی کنیم؟!
من خسته ام از این همه شعار مرده باد زنده باد ، هر کی زنده باشه و هر کی مرده باشه من می خوام تا زنده هستم زندگی کنم !
به جای بازی خوردن می خوام بازی کنم ، فقط هم نقش خودم رو ، زندگی خودم رو و نه چیز دیگه !نمی گم ساکت بشینیم میگم اگر کاری م یخواهیم بکنیم آگاهانه باشه، نه اینکه به دنبال یک سری ازافراد حرکت کنیم…
ممکنه این متن به مزاق بعضی ها خوش نیاد ولی سعی کنیم تفکر مخالفمون بی طرفانه رو نگاه کنیم اگر تفکرش درست بود بپذیریم ولی اگر تفکرش مشکل داشت تنها مشکل آن را به او گوشزد کنیم نه اینکه…

  • باد سرکش
من از نسل لجن خالصم...
نسلی که خود را عابد و مسلمان می داند، از عدالت دوازادی و عشق به وطن حرف می زند.
نسلی که ۱۴۰۰ سال مانده است و بوی تعفن گرفته است.
نسلی که حتی در خلوت خود به خودش دروغ می گوید و کلاه خود را بر میداردو سر خود را کلاه میگذارد.
نسلی که سالیان سال است کاری بجز نقاب زدن و خیانت کردن کار دیگری بلد نیست.
نسلی که صاحب همه چیز است و هیچ چیز ندارد.
نسلی از احمق‌های بزرگ...
نسلی که اصطلاح رایج آن "من اگر به جای شما بودم ، چنین می کردم و چنان نمیکردم" است.
نسلی پر از استعمار فرهنگی با آدمهای کم دانش و بی هنر و خودخوه و خودباور و خود بزرگ کن و خود همه چیز دان و بد عاقبت
نسلی که کاملا از شکل افتده و جایگاه خود را نمی شناسدو نمی داند کیست و قادر به انجام چه کارهایی هست و یا نیست.
نسلی با "منم زدنهای جاهلانه اش" نشان می دهد که برای "مَن" کوچک و ناتوان خویش اهمیت قایل است و نه هیچ کس دیگر.
نسلی با سوادِ ناتوان از تولید و خلق که جنون"مَن" دارد.
نسلی بدون داشتن کمترین سررشته از موسیقیو فیلم و نقاشی راجع به نُتهای اهنگ ها و طریقه کارگردانی فیلمها و نوع نقاشی ها اظهار نظر می کند و بدتر از آن در سیاست و اقتصاد و طوری ادعا می کند که می تواند در یک ماه مملکت را سر و سامان دهد.
نسلی که نه با دنیا، نه با سرمایه دار، نه با حکومت بلکه با خودش مشکل دارد.
نسلی که تمام حرکتش برای یک تغییر لوگوی سبزیست که گوشه آواتارش چسبانده.
نسلی که از سایه خود نیز می ترسد...
توضیح نوشت:
۱- بخش معرفی فیلم راه اندازی شد، از فهرست کنار می توانید به ان دسترسی پیدا کنید....
۲- موسیقیی برای اینجا در نظر گرفتم برای شنیدن، آن را اجرا کنید...
  • باد سرکش
معروف است که گویند در جامعه ای که عکس رهبرانش از اندازه یک تمبر پستی بزرگتر شد آن جامعه به استبداد رهنمون است و در انتها جنایت کار.
اما من می گویم که در جامعه ای که نهاد های مدنی مستقل نباشد این اتفاق می افتد،  و نه هر نهاد مدنی مستقلی و نه هر نوع حزبی. اگر در حزبی فقط و فقط یک نفر (چه به طور رسمی و چه غیر رسمی) در راس باشد و اراده آن یک نفر منحصرا حاکم بر تمام تشکیلات، برنامه ها و هدفهای آن حزب باشد. آن حزب منحط است و منحرف و ان یم نفر بیمار منحرف فاسد جنایتکاری است که جز مصیبت هیچ به انسانیت پیشکش نمی کند.
این است که تنها یکی از این نوع نهاد های مدنی کافیست برای هر جامعه ای که آن در مقام قدرت قرار گیرد و به سوی استبداد و جنایت به پیش می رود و مردم را به چنان سکوتی وا می دارد که کوها و صحراها بهلرزه می افتند و. از پس ان سکوت غُر است که برای ملت باقی می ماند....
  • باد سرکش
۱- حدود لیاقت ها فقط در عمل شخص می شود. هیچ نالایقی در دنیا پیدا نمی شودکه خود لایق کاری و بیش از این لایق بسی کارهای نپندارد. در حقیقت شاید زمانی همینطور بوده است.
زمان لیاقتها را می سازد و نابود میکند و عمل لیاقتها را محک می زند...
۲- مردم هر کشوری لایق همان چیزی هستند که دارند. اگر بیشتر می خواهند باید لیاقت خود را بالا ببرند و برای خواسته شان تلاش کند، وگرنه هیچ کس چیزی به دست او نمی دهد.
۳- دولت جایی نمی خوابد که آب از زیرش رد شود و کمر درد بگیرد. کمردرد، درد مردم و حق تاریخی مردم. اگر مردم بخواهند که از این درد خلاص شوند باید دستشان را بر روی زانوان خود بگذارند و حرکت کنند. هرگاه ملتی حرکت نکرد، یعنی به این درد راضی است و خود لایق آن درد.
  • باد سرکش
در شهری که زندگی می کنم، اسلام حاکم است.
در شهری که زندگی می کنم، اسلامی حاکم است که اسلام نیست.
در شهری که زندگی می کنم، که اسلامی حاکم است که به کمونیسم شبیه تر است.
در شهری که زندگی می کنم، که اسلام ِکمونیست حاکم است.
در اسلام عشق تبلیغ می شود و مبنای هر چه عشق است و نه چیز دیگر... اما در شهر من عشق ممنوع است، هیچ رابطه ای جز برای ازدواج قابل درک نیست. هرکسی که عاشق شود باید ازدواج کند و حتی اگر عاشق نشد نیز باید، تا عشق بعدا به وجود آید!
تنها هدف ازدواج درست کردن بچه است و شاید تربیت درست آنها و خود آنهادر مراتب بعدی قرار گیرند، اگر ظاهر بینی و بقیه چیزها بگذارد
در اینجا همه چیز باید قانونی باشد، و هر عشقی که قانونی نباشد عشق نیست.
در اینجا اگر دختر در کنار پسر در دانشگاهش بنشیند، پنبه را در کنار آتش قرار داده شده ولی اگر در خیابان به دختری تجاوز کنند مهم نیست!
در انیجا حرف زدن در مورد لذت جنسی ممنوع است مگر آنکه پای مسایل پزشکی در میان باشد. حتی اگر زدن و شوهر ندانند شب اول را چگونه سر کنند!
در اینجا نیوری انتظامی به جای ایجاد امنیت برای مردم، امنیت می آورد برای غیر مردم!
در اینجا حریم خصوصی یعنی جایی که هر کسی که می تواند در آن سرک بکشد.
در اینجا دوست داشتن و عشق ممنوع تر از قتل است.
در اینجا اگر دست یک فاحشه در دست باشد راحتتر در خیابان راه می رود تا با عشقت کنار به کنار!
در اینجا اگر عاشق باشی سر چوب پاره سرخ خواهی کرد...
  • باد سرکش