باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

باد

روان در پی حقیقت؛ کیست که نداند سرنوشت ِ باد نرسیدن است…

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید.
تا باد، به خانه ی خود بازگردد

آخرین مطالب
برای هر کس همان اندازه که برایت وقت و انرژی می گذارد وقت و انرژی بگذار.
  • باد سرکش
کتابی را بخوان که ارزش دوبار خوانده شدن را داشته باشد.
  • باد سرکش
سعی کن قبل از کلاس رفتن خودت تجربه ای از چیزی که هست به دست بیاری.
  • باد سرکش
اگر هنگامی که از محیط های اجتماعی وب دویی و وب یکی خسته شدید و به جای اینکه اواره شوید، به فکر وبلاگ متروکه خود می افتید و انجا سرتان را توی لاک خود می کنید، به شما تبریک میگویم شما یک بلاگر هستید...
  • باد سرکش
کتاب کوری
 
کوری نوشته ژوزه ساراماگو به نظر من یک رمان پسا مدرن و خاص و جزء معدود اثرهایی که خارج از حصار زمانی، مکانی، شخصیتی خاص مشکلات اجتماعی و رفتارهای حیوانی انسانی را در پاراگرافهای طولانی و توصیفی نشان میدهد.
خود ساراماگو در باره کتابش میگوید:« این کوری واقعی نیست ، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی‌کنیم....»
در این کتاب شخصیت های داستان اسم ندارند و گاها با نقشهای اجتماعی، و یا نشانه های ظاهری معرفی می شوند، مانند همسر چشم پزشک، دختری با عینک دودی سیاه وغیره.
در بین سطور این کتاب علاوه بر برخورد آدمهای کور شده توسط کوری سفید، با هم برخورد آدمهای بینا نیز با آنها نشان داده میشود، با اینکه تمامی داستان از نگاه همسر چشم پزشک که کور نشده اما خود را به کوری زده تا بتواند از همسرش مراقبت کند(بر خلاف دیگر افراد که از کوری فراری بودند و شاید این تنها دلیلی باشد که همسر چشم پزشک کور نشده) و محیط روایی داستان در بین کورها و رفتارهای بین آنهاست، اما می توان از نحوه رسیدگی مسئولین به کورها که آنها را در یک تیمارستان متروکه و قدیمی قرنطینه کرده و به نیازهای اولیه طبیعی آنها مانند مستراح رفتن و خوراک به کمترین میزان توجه می کنند، نمادی از توجه انسانهای سالم (به ظاهر) با انسانهای بیمار و مشکل دار را مشاهده کرد.
رفتار افراد کور شده هم با هم دقیقا نشانه رفتار حیوان گونه انسانهاست، افرادی که تا وقتی عده ای قوی تر نیامده بودند، با نظمی نسبی رفتار میکردند و وقتی عده ای قوی آمدند، به راحتی تسلیم آنان شده و سر تسلیم فرو آوردند، تا جایی که کثیفترین خوی وحشی گری افراد قوی را تحمل کردند و فقط در خود نالیدند(مانند خیلی از جوامع امروزی)
بطور کلی رمان کوری آیینه تمام نمای جوامع بشری است و تلنگری هشدار گونه بر آنان تا نشانشان بدهد با هرچقدر پیشرفت و یا بالیدن به علم و دین و ثروت و خون هرچیزی باز هم انسان همان انسان است و اگر عقل و فکر در پشت اعمالش نباشد، سرانجامی برایش قابل تصور نیست.
در باره ترجمه این کتاب باید بگویم که به شخصه ترجمه مینو مشیری را بیشتر از دو ترجمه دیگر می پسندم.
پ.ن: این متن در گودر و  پلاس نیز منتشر شده است.
  • باد سرکش
آن شخص ... توبه کرد و عزم حج کرد... در بادیه چون پای آنمرد از خار مغیلان بشکست.قافله رفته در آن حالت نامیدی دید که آینده ی(سواری) از در میاید.
گفت به حرمت این خضر که میآید مرا خلاص کن پای در هم پیوست و او را به کاروان رسانید.در حال گفت: بدان خدایی که بی همباز( بی شریک)است.
که تو کیستی که این فضیلت تراست؟
او دامن میکشید و سرخ میشد و میگفت ترا به این تجسس چه کار ؟از بلا خلاص یافتی و به مقصود رسیدی گفت: به خدا که دست از تو ندارم تا نگویی گفت:من ابلیسم که کودکان در کتابها(از قول خداوند) میخوانند که بر تو باد لعنت من کسی که در ابلیس اعتقاد می بندد و به اعتقاد بدو
مینگرد به اعتقادی رسد.و آنکه در پیامبر بی اعتقاد مینگرد به عکس و خواری گمراه میشود همچون ابوجهل
«شمس تبریزی»
  • باد سرکش
این روزها سینمای ایران که با وجود مسیر پرفراز و نشیب زیاد، به جایی رسیده است که تیغ سانسور و ممنوعیت تصویر خوبان صنعتش، دیگر برایش درد بزرگی نیست و از درد بزرگتر عدم فیلمنامه رنج می برد.(چیزی که کم کم دارد به تئاتر هم کشیده می شود)، در ادامه شش فیلم مطرح این روزهای این صنعت را نام می برم که می توانستند با موضوعی که داشتند، بهتر از اینی که کار شدند کار شوند:
نارنجی پوش: یک فیلم سفارشی، به سفارش شهرداری که در کل فیلم به شکلهای مختلف شعار «آشغال نریزید»، را تکرار می کند، فیلمی که ظاهرا به بازیگر گفته اند برو جلوی دوربین و هر طوری که دوست داری بازی کن. فیلمی بسیار ضعیف از کارگردانی خوب
انتهای خیابان هشتم: فیلمی که سعی کرد، یکی از اصلی ترین معضلات اجتماعی ایران را نشان دهد، اما با بازی گیری ضعیف کارگردان، این موضوع را به شکلی ضعیف و شخصی شده نشان داد
خوابم میاد: فیلمی که تنها نقطه قوت آن را می توان تکرار بازی زیبای اکبر عبدی در نقش یک خانم بیان کرد که آن هم ناشی از ضعف و قوانین محدود کننده کشور است که اجازه بازی نزدیک یک زن و مرد را با هم نمی دهد.
روزهای زندگی: فیلمی که می توانست با تدوین خوب(عدم استفاده از صحنه های تکراری انفجار و شلیک به صورت مکرر) و حذف شعار های فیلم و فیلم نامه ای (که رو به سوی ساخت یک فیلم فارسی داشت) بهتر می توانست با زاویه نگاه جدیدش به جنگ(البته اگر تحریفی که در ابتدای آن است را در نظر نگیریم) گوهری باشد در بین فیلم های این روزها.
آزمایشگاه: فیلمی ضعیف که حتی در نشان دادن اصلی ترین جزء فیلم(دانشجوی شهرستانی که در درس موفق است) به بدترین شکل خود عمل کرده است.
چک: فیلمی که با لمپنیستم و طنزی که اکثرا بر دوش عنصر مذهبی داستان است، سعی در آموزش فشرده زندگی اجتماعی دارد، چیزی که برایش باید سالها تلاش کرد.
پ.ن: باقی فیلمها را ندیدم پس در باره شان اظهار نظری نمی کنم.
پ.ن۲: تمامی موارد فوق نظر شخصی اینجانب می باشد و بر مبنای سواد خود، سخنی رانده ام.
پ.ن۳: این روزها شاید وقتی شود و دستی بر اینجا بکشم و خاکی از آن بتکانم و کاربریش را عوض کنم.
  • باد سرکش
پانزدهم خرداد سال هزارو سیصد و نودو یک، نقطه عطف تاریخ ایران و اسلام...
روز تقابل دین و حکومت
  • باد سرکش
چند وقت پیش از تصمیم حوزه هنری بابت ممیزی کردن دوباره فیلمهایی که از هزارتوی ارشاد میگذرند نوشته بودم و پخش گزیینشی آنها...
ظاهرا این امر به صنف کتاب و ناشران هم رسیده است و این مهم به دست توانا و ذهن پویای نویسندگان روزنامه وزین کیهان صورت میگیرد. ولی در اینجا مثل فیلم نیست که بشه محدودش کرد و نشونش نداد، کتاب چاپ میشه میاد تو کتاب فروشی ها، پس چاره کار بستن مراکز اصلی کتاب فروشی و فرهنگی هست(مراکزی مانند شهر های کتاب) و اینجاست که نویسندگان این روزنامه وزین دست به قلم شده و کتابهایی که از هزارتوی ارشاد میگذرد را "کتاب‌های خاص از افراد روشنفکر خارج نشین ترک‌ وطن کرده با محتوایی مملو از نسخه‌های پیچیده شده برای تغییر و براندازی" عنوان کرده و شهر کتاب را به بهانه وجود آلبوم‌های موسیقی کلاسیک و چند عروسک به فاصله چند روز بعد از مطلب کیهان ببندند...
پ.ن: بر هیچ کس پوشیده نیست که مسیر یک ایده هنری(از کتاب گرفته تا فیلم و موسیقی) تا به ثمر رسیدن و رسیدن به دست مخاطب چه مسیر طولانی و پر از سانسوری را طی میکند که گاهی ایده دهنده از پیگیری ایده اش منصرف شده و گاهی ایده شیری بی یال و سر و دم از آب در می آید...
پ.ن۲: به کجا چنین شتابان...
  • باد سرکش
چند سال پیش که تونل توحید به هر بهانه ای بازگشایی شد، اکثر صاحب نظران غیر وابسته از عدم امنیت تونل حرف می زدند و سستی خاک و عدم تقویت درست آن(بستر و خاک بالای تونل)، طراحی ترافیکی قدیمی و غیره را دلایل آن ذکر میکردند، گذشت و تونل با انواع تبلیغات افتتاح شد. دوستان که در تونل تردد کرده اند وضعیت هوای داخل تونل و عدم کارکرد فن های تهویه (به دلیل ایجاد لرزش و انتقال آن به پایه ها و بتن های سقف) و همچنین رشد میلگردهایی در ستونهایی میانی بین دو باند تونل(که چندیست برداشته شده) و میله های منحرف کننده مسیر تصادفبین ستونها و اگر هم کمی دقت  کرده باشند ردهای داغی آب و ترکهای بزرگی که روی سقف تونل(اکثرا در قسمت جنوبی آن) است را دیده اند... این تونل با صرف هزینه های زیاد و زمان بسیار ساخته شده و برای اهداف تبلیغاتی بازگشایی گشته ( و بهتر بگم که این تونل به نظر برخی دیگر از دوستان متخصص نباید هنوز بازگشایی میشد چه برسه سال ۸۸)...
فکر کنم موارد زیر نیاز به یاد آوری و بیان نداشته باشن و هر کدام برای بسیاری از ساکنین تهران و حتی برخی از مسافران محترم این شهر و مسیر های آن خاطراتی از ماجراهای آن دارند:
  1. تونل رسالت و داستهای ساخت و مسیر آن...
  2. بازسازی تونل کندوان در مسیر جاده چالوس و داستانهای مسیرهای جایگذین و...
  3. آزاد راه تهران ـ شمال
  4. تونل امیرکبیر
 
پ.ن: در مقابل این لینک را هم ببینید بد نیست: ساخت تونلی در خاک آهکی، به طول حدود ۱۰کیلومتر در عرض ۴سال به صورت دو طبقه با هدف...
تونل SMRT کوالالامپور
  • باد سرکش